متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات

یک کاسه دوغ با طعم پدربزرگ

يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۲۷ ب.ظ

 

"بسم الله الرحمن الرحیم"

 

 

 

چه قد خوب بود بچه گی هام

این قده دلم واسه اون روزا تنگه 

پر بود از کنار هم بودن ها ، محبت های صادقانه و بی ریا

دوست داشتن های واقعی و دوست داشتنی...

و

از همه مهم تر

وقت ها هم برکت داشتند

 

هرروز خونه آقاجون مامان جون تلپ بودم

 

خیلی دوسشون میداشتم...

بیش از اونچه تو ذهنت بگنجه

اونا هم بسیار مهربون بودن

عاشق میز و صندلی قشنگی بودم 

که مامان جون روش میشستند و

نماز میخوندند

عاشق اون چادر سرمه ای توپ توپ شون که موقع نماز سرشون میکردن

عاشق غذاهای خوش مزه شون

آقاجون عزیزمم که نگو 

کوچیک که بودم واسم پفک میگرفت و از اون آبنبات فله ای ها

که طعم ابنبات واقعی میداد 

خیلی خوش مزه بودن 

 

 

کلی ذوق میکردم

آخه بچه ها دلشون به همین چیزای کوچیک خوشه

میرفتم میشستم کنارشون 

کلی براشون میحرفیدم

اونا هم با جون و دل گوش می کردن و واسم 

ذوق می کردن

 

 

 

کوچیک که بودم به خاطر سوء تغذیه ای که 

دورانـــ کوچولوگیمـ داشتمـــ 

هنوز لاغر و ضعیفــ بودمــ

غذا درست و حسابی نمی خوردم

واسه همین آقاجون مامان جون 

بهم میگفتن ظهرها برم خونشون 

برای نهار تا با هر ترفندی بود بهم غذا بدن

 

 

 

 

الهی فدای بابا بزرگ ماهم

مامان جون دوغ درس می کردن با مخلفات

بعد میاوردن سر سفره

من و آقاجون باهم 

مسابقه میذاشتیم

میگفتن شروع کن توش نون خرد کن 

بعد میگفتن خوب حالا هرکی بیشتر خورد 

میشه برنده 

وای نمیدونین چه کیفی میداد ظهرای تابستون

چه دوغی بود

چه مخلفات خوش مزه ای داشت

کشمش ، گردو ، گل سرخ ، خیار، پونه ، نعنا ، یه سری سبزی معطر دیگه ...

وای 

وای

نمیدونین چه طعم محشری داشت 

بعلاوه که با طعم محبت مامان جون آقاجون قاطی میشد

 

حالا شما فرض کنید ...

اصنــ دهنــ خودمــ آبـــ افتاد 

.

.

بهـــ بهــ 

چهــ دوغــ خوشمزایـــ بود باطعمــ پدربزرگـــ و مادر بزرگــــ

 

 

 

الانهــ اینــ پلکـــ شیشهــ ایــ شرمسار از صبــ تا شبــ دانشگاه تشریفــــ داره و

متاسفانهــ اصنــ خونهــ نیســ کهــ بهشونــ سر بزنهــ 

میدونینــ 

مامانـــ جونمــ هر روز میانـــ خونمونــــ 

چونــــ منـــ نمیرسمــ

خودشونــــ میانـــ

 

تازه یادمـــ رفتـــ بگمــ خونشونـــ دیوار بهــ دیوار خونمونهــ

 

 

این روزا بیشتر از اینکه برای یه سری امور که شامل تخفیف میشن  تخفیف قائل بشیم 

برای محبت هامون تخفیف قائل میشیم

توی مهر و محبتـــ به بزرگترهامونـــ

اونــ هایی که به گردنمون حق دارنـــ

یا نه بگم توی محبت کردن به دوستامونـــ کم میذاریمـــ

یاحتی بهــ اندازه ای که باید به خودمونــ محبتــ نمیکنیمــ

آخه این روح خدایی نیاز به محبتــ داره 

البتهـــ اینا رو برای خودم گفتمــ 

کهــ کوتاهی کردمــ

نهــ برایــ شمادوستان که قلبــ های بزرگتونـــ 

مملو از محبت خداستـــ

آخه میدونینـــ کهـــ

هردلی پر از محبتــــ خداشد

چون به سرچشمهــ وصلهــ محبتــ کردنشـــ همــ یهــ جور دیگهــ میشهــ

طبقــ اونایی که قبلا گفتم هیچ جا توی محبت کم نمیذاره

و هیچــ جا اسراف محبتـــ نمیکنهــ

مثلــ همهــ شمادوستانــ کهـ دلهایــ دریاییــ دارید

 

لــــطفا عاجزانــــهــ التماســ دعا تا بلکهــ دل اینــ پلکــ شیشهــ ای تقصیر کارهمــ بشه دریایی

مــــــــــــــثـــل همهــ شما

 

خدایا الانهــ دلمــ دوتا کاسهــ دوغــ میخواد

یکیــ با طعم آقاجونــ از اونــ همیشگیــ ها

یکیــــ با طعمــ خدا با مخلفاتــــ برایــ بنده هایــ شیطونــــ و بازیگوشــ

 

(-__-) اینم یه شکلک خواب از بس دوغ دوغ کردم ها به این روز افتاد

(باصدای آروم خونده بشه تا شکلک خواب از چشش نپره)

 

شما بگو  (۲۲)

۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۶ سید محمد امین تقوی
خیلی خیلی قشنگ نوشتین
رفتیم تو رویااااااااااااا
اپم
هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره
تروخدا اگه اشتباه میگم بهم بگین
چله ی تابستون باشه...
سر ظهر هم باشه...
بیرون هم بوده باشی...
بعد برسی خونه ببینی ناهار آبدوغ داری...
اونم زیر باد کولر...
آی میچسبه : ))

سلام
خسته ی درس و امتحانات نباشید!
ینی حتمآ بهشون سر بزنیدا!!!
من بودم لااقل بخاطر این آبدوغه هم ک شده ی توک پا میرفتم دس بوسیشون : ))
کربلا 
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند ...
عاقبت داغ تورا بر دل من بگذارند ....

عیدت مبارک پلک جووون ...

زیر سایه ارباب علم بدوش باشی ....
نه اصلن منظورم به پدربزرگ ومادر بزرگ نبود...
یه وقت سو تفاهم نشده باشه.
پاسخ:
پس چی؟؟
من دوزاریم کجه؟؟
لطفا شفاف کنید؟؟
منظور انتخاباتیه؟
سلام
عکس یه کاسه بستنی را نشان میدهد!
پاسخ:
سلام علیکم
???realy
امان از دست این گوگل با عکس آوردنش
ولی این عکس رو برای روش تهیه دوغ گذاشته بود...

از آدم ها بت نسازید،

این خیانت است،

هم به خودتان، هم به خودشان،

خدایی می شوند که خدایی کردن نمی دانند،

و شما در آخر می شوید سر تا پا کافر خدای خود ساخته....
پاسخ:
یعنی چی ؟؟؟
بت ؟؟؟
خیانت ؟؟؟
خدایی کردن ؟؟؟
کافر ؟؟؟
اگه منظورتون تکریم پدر بزرگ و مادر بزرگمه که این کفر نیست 
گرامی داشتن بزرگانی که به گردنمون حق دارند بسیار در دین اسلام سفارش شده...
مخصوصا این دو تا عزیز دل من
و اون دوتا آقاجون مامان جونم که بسیار ارزشمند هستن برای من 
و جای پدر و مادرم رو دارند 

:(
قربون محبتت عزیزم
اعیاد شعبانیه مبارک
پاسخ:

:)
برشماهم مبارک
خدا حفظشون کنه برات ....
از من به تو نصیحت ...آخرین باری که با مامانیم حرف زدم قرار بود شام برم خونشون چون فرداش امتحان داشتم ...
فردا که از مدرسه برگشتم و اون امتحان لعنتی رو داده بود م....
مامانیم دیگه نبودن ...

خیلی عذاب میکشم برای اون روز ....
پلک خیلی حواست بهشون باشه ....قدرشونو بدون ...خیلی خیلی خیلی .....
پاسخ:
متشکر و ممنون عزیزم خداون انشاالله عزیزان شما روهم برات حفظشون کنه
چشم...
:(    :(     :(    
میفهمم چی میگی خیلی سخته در مورد من و دیدار با دوستم هم چنین اتفاقی افتاد....
چشم...بروی دیده .....

خواهرم ممنون بابت نصیحت زیبات

قربون محبتت
خوشحال شدم که سرزدی
سلام 
خاطره ی جالبتون منو یاد خدابیامرز پدر بزرگم انداخت...ظهرهای تابستون یک عدد نوشابه تگری زرد و خنک کانادا میذاشت سر سفره ...منهم لحظه شماری میکردم واسه خوردنش ...بعداز کلی لفت دادن آخر غذا نوشابه را سر میکشید و به اندازه ی یه جرعه تهش میداد بمن ! اونهم با دیده ی تحسین و سخاوتمندانه!!!
اما راست میگی با همه ی حسرتاش بازم یادش بخیر!!!
پاسخ:
سلام
چه قدر شیرین
این خاطرات به اندازه طعم همون نوشابه خوشمزه 
دوس داشتنی اند
خداروحشون رو قرین رحمت کنه
آبجی حضورت رو خوش آمد میگم
 

سوم شعبان، ولادت فرخنده مهتر جوانان بهشت و آموزگار شهادت ، حضرت حسین بن علی علیه السلام

مبارک و خجسته باد . . .

پاسخ:
متشکر و ممنون برشما هم مبارک
اون عکس دو سالگی تتو حلقم بیا خورمت هموجور
گازگازت کنم
پاسخ:
:|)
:)
:)
:)
واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!(باصدای خانوم شیرزاد)
خیلی زیبا توصیف کرده بودی عزیز دلم از خوندنش لذت بردم متاسفانه من هیچ وقت مهرو محبت مادر بزرگ پدربزرگو نچشیدم سه تاشون فوت کردن یک مادربزرگ مادری داشتم که اونم چند سال پیش فوت کرد و کلا زیا دنمیدیدمش....
راس میگی کاش ما ادمها بیشتر بهم محبت میکردیم و قدر همو میدونستیم...این پست هایی اینجوریت که مینویسی خییل دلچسبه......
هوس دوغغغغغغغغغغغغغغغغغغ کردم...اوا
پاسخ:
ممنون سلماجون قربون محبتت  ...  زیباخوندی
:(( الهی روح هر چهارتاشون قرین رحمت... انشاالله خداوند باقی عزیزانت رو برات حفظشون کنه ... سالم و سلامت...

من که بی وفا شدم خودم میدونم ... کلا بی وفا زیاد شده.... ممنون 
:|) خودم درس میکنم برات غصه نخور... ها خودمم دلم دوغ خواست... مااینجا کارمون اینکه دل شما رو بسوزونیم هموجور.... :|)
زیبا بود دوست عزیز.چرا پیامتو خصوصی میذاری؟
پاسخ:
ممنون عزیزم
هویجوری 

مهم دلامونه که از فاصله دور مثا آهنربا همدیگرو جذذذذذذذذذذذذب میکنن
سلام برسون به مامانت
این چشمک
پاسخ:
بللللللللللللله مهم همینه (^_^) 
دوست میدارم زیاد...........
بزرگیت رو میرسونم آبجی

:|)
قربون محبتت
سلام

خیلی جالبــــ بود :)
پاسخ:
سلام
چه خوب بالاخره اینجا رو منور کردید
البته هممون حسابی سرمون شلوغ بود
خوشحالم کردی
ممنون عزیزم
:|)
من میخوابم اما بعضی شب ها بی خواب میشم یا تازه از سرکار امدم میام وبلاگ ی خبری میگیرم
پس اهنگ وبلاگم تقدیم بر بهترین مادر دنیا که دخملش خواهر منه
پاسخ:
الهی پس خیلی کم میخوابی .... خداقوتــــــــــــــــــــ
ممنونم.............
فدات :|)

به پدر بزرگ و مادر بزرگ بگو :

.

می شه کمی بخندید به حوض آب ؟ :)))))))

میخوام عکس بگیرم یادگاری از روی ماهتون :))))))))

پاسخ:
الهی........
عزیزم فکر خیلی خوبیه...
از مامان بزرگم عکس داشتم اما از آقاجون نه...

وای چه ناز بودیا، پلکی جونم :))))

.

منم دلم از اون آب نباتا کشید...منم از اون دوغا می خوام...ما هم دُرست میکردیما:)))

خوش بحالت که خونشون دیوار به دیواره با شما...ما که خودشونم نداریم...آخه رفتن به آسمون :(((((

.خدا  اونها رو برات حفظ کنه...رفتی دوغ خوری یاد ما هم باشی.

 

پاسخ:
:|) قربونتون چشماتون ناز میبینه..... :)

اه ... پس شماهم... پس خوشبحال جفت مون
انشاالله روحشون شاد باشه عزیزم... همین طوره خیلی خوش بحالمه ...
ممنونم همین طور عزیزان شما رو .....
چــــــــــــــــــــشم ... 
اررررررررررررررررررررره
بخند منم میخندم
برات دعا میکنم فردا بهترین روزت باااااااااااااااااااااشه
هوراااااااااااااااااااا
منتظر خبر خوشت هستمممممممممممممم
شبت خووووووووووووووووش
نیشم تا بناگووووووووووووش بازززززززززززززز
پاسخ:
عزیزم
ممنون
قربون محبتت
بهار احتمالا تو میخوابی اصلن آیا
ما هروقت اومدیم شومام بودی
آره بخند عالیه 
خنده بر هر درد بی درمان دواست..
:)
اره خیلی خوشگل بودی
دوس دارم گازت بگیرمممممممممممممممم
اره بیا بخندیمممممممممممممممممممممممممم
پاسخ:
عزیزم
واقعا 
الان اعتماد بنفسم بالاتر رفت همچی
وایییییییییی :|) :) :)
:)
:)
:)
:)
:)
:)
:)
ای خدا چه روزایی بود
من همش 6سالم بود
پاسخ:
....گذشته کجایی که یادت به خیر
الهیییییی...
سایه شون مستدام
پاسخ:
و همین طور عزیزان شما
قربونتون
با این سرعت خوندی...
ایول ....

شکرپاره

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">