متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات

.

پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ق.ظ

379

بجورن، جوریدن، جُسَّن، پیدا کردن، می شود صرف این فعل ها را تا فردا به لهجه خوش اصفهانی ادامه بدهم، امّا صحبتم چیز دیگری ست و مربوط به همین جُستن و پیدا کردن. حضرت عباسی بیایید یک تجدید نظری بکنیم در بعضی چیزهایی که توی کله مان رفته و سخت است بیرون آمدنش. :)

برادربزرگواری که به دنبال یافتن همسر آینده تان هستید و خواهر عزیزی که منتظر همسر آینده تان نشسته اید، لطفاً بیایید یک خرده به قضیه نرم تر و مهربان تر نگاه کنیم. شمایی که می سپارید تا برایش مورد مناسبی بِجورَند، لطفاً این قدر محدود و بسته به قضیه فکر نکنید و سفارش کنید که دختر می خواهیم چنین و چنان باشد. رنگ پوستش فلان باشد. قدش بهمان باشد. مویش، رویش ...! خب یک نُک پا قدم رنجه کنید بروید همدیگر را ببینید، شاید کسی که از نظر ظاهری با معیارهای بسته ذهنی شما جور نباشد هم پیدا شود که به خاطر خیلی چیزهایش با هم، ظاهرش هم به دلتان بنشیند. شاید شما که پوست سفید و فلان و بهمان می پسندی، رفتی خواستگاری دختر پاک و عفیف و زیبایی -اصلاً دختر زشتم مگه داریم :| - که با معیارهای زیبایی قبلی شما جور نبود. اما در نظرتان زیبا آمد و او را بسیار پسندیدید و به دلتان نشست.

دخترها هم همین طور.(خب خیلی کمتر برایم اتفاق افتاده با دختر خانمی برخورد بکنم که در معرفی اولیه چنین معیارهایی را برای رد یا قبول کسی بیان بکند. نادر بوده)

بیایید به عکس و ذهن بسته خودمان اکتفا نکنیم. آن وقت اتفاق های قشنگ تری می افتد.

پ.ن: ببخشید بر من که سر شما را درد می آورم با پست های گاه و بی گاهم. چیزهایی که می نویسم صرفاً تجربیات بنده است. کمی و کاستی ها و مطابق نبودشان با دستورات زیبا و بدون خدشه اسلام را بر بنده ببخشید. سپاس فراوان از دوستان بزرگواری که به بنده اشتباهاتم را تذکر می دهند. خیر کثیر ببینند.

 

و الی الله ترجع الامور ...

 

۹۵/۱۲/۰۵

شما بگو  (۵)

۰۸ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۳۴ مـــهـ ـیـا ر
در مورد آن قسمت از نوشتارم کهدگفتید متوجه نشدید.

فی المثل ، به جهت بیان واضح تر ، نوشتارم مثال های رو میگم و البته چون در این مورد به نسبیت اعتقاد دارم ، برای همین جامعیت مطلق رو از روش بر میدارم.

دیده ام ، طلبه های آقایی که هم پیرش را و هم جوانش را که جوانش برای پولدار بودن بابای دختر و ... با آن دختر ازدواج کرده است و مسلما دختر هم به واسطه اینکه این طلبه ، درس دین خوانده و لباس پیامبر بر تن دارد ! چشمش به دنبال مال و اموال نیست. برای همین ازدواج میکند و بعد از مدتی 1-2 سال طلبه جوان تو زرد از آب در می آید و حتی از یک جوان که شاید نماز را در همان حد فرادا میخواند ، تقوای مذهبی نداشته است و ...
یا اینکه طلبه تقریبا 40 ساله ، میرود و یک زن بیوه را عقد میکند ، آن هم به 5 سکه ! و صرفا به عنوان زن دوم ، شما بخوانید کلفت! و بعد هم اینقدر کار و زحمت میکشد از این بدبخت و ... ( حالا دست بزن هایش و کتک کاری هایش بماند! ) ، آن زن بیوه مجبور میشود دوباره تحمل یک شکست را دیگر را بپذیرد و ....

یا اینکه ، همین پارسال بود که به یک وبلاک یک خانم طلبه برخوردم ، که در آنجا در یکی از پست هایش ذکر کرده بود که همکلاسی حوزوی دارد که متاهل است و بین کلاس ها ، اجازه میگیرد و میرود خانه و بر میگردد و بعد دلیل را که از او جویا میشوند ، در جواب میگوید که میرود خانه تا مادر شوهر خودش را در غیاب شوهرش کتک بزند تا دلش خنک شود و .... داستان های دیگری هم درباب همین موارد دیگر هم گفته بود که از ذکرش صرف نظر میکنم.

اینها را گفتم که بگویم ظاهر هیچ آدمی مشخصه درونیات او نیست . و نمیشود اصل را بر این حساب کرد.
پاسخ:
بله بنده هم در تایید صحبت شما مثال فراوان دیدم. اما این به معنای این نیست که ظاهر و باطن همه آدم ها با هم متفاوته. ما وظیفه داریم ظاهر آدم ها رو یعنی اون چیزی که خودم می بینم و اون چیزی که مثلا در تحقیقات دیگران از ظاهر این آدم بهم گفتن رو بپذیرم. برای اون چیزی هم که به شخصه بهش دسترسی ندارم و شناختش جز برای خدا ممکن نیست باید به خود خدا پناه ببرم. اما مسئله. ای که هست اینه که نیام و ریشی بودن و چادری بودن و هیئت رفتن صرف آدم ها رو فرض مثال مبنای مومن بودن و معتقد بودن شون بگذارم. پرس و جویی بکنم ببینم اخلاق طرف چه جوره؟ منشش چه جوره؟ادعاهاش با عملش چه قدر فاصله داره؟ و گرنه کیه که بتونه به جز خدا با خبر بشه که طرف حقیقتا چه کاره ست؟
۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۲۹ مـــهـ ـیـا ر
راستش را بخواهید مسئله ازدواج یک مسئله نسبی است برای همین است که این همه نسخه پیچی هایی که از چهار طرف بر یک جوان وارد می سازند! چاره کار نیست. چه با مهربانی بنگریم و چه با غضب! اگر و اگر عوامل انسانی دست به دست هم ندهند! ، صرفا این نسخه پیچی ها در حد یک تئوری خام با ذکر چند استثنا بیشتر باقی نمی ماند.
اگر بخواهیم مشاع بنگریم و نظر دهیم !
همه چیز نسبی است! یعنی اینکه ییک دختر در عین این که مذهبی و چادری و ساده پوش و یک پسر مثلا ظاهرش مثبت و ریش دار است ! اما باطناً در زندگی و فکرش ! زمانی که میروی سر خانه زندگیت ! میفهمی چه اژدهایی است برای خودش و آن زمان است که میفهمی مَثَل کوزه و تراویدگی درون ، چه قدر واقعیت دارد.
اینها همان به دل نشستن هایی است که هم گریبان دختر و پسر های مذهبی را گرفته است و هم غیر مذهبی اش ( و البته مگر غیر مذهبی هم داریم اصلاً ، اصلا نمیدانم این واژه آدم های مذهبی و غیر مذهبی! را چه کسی وارد تاریخ ادبیات عامیانه ایرانی ها کرده است) در هر حال ، پسندیدگی را به جهت ابتدایی ترین مسئله می توان یک جوری ماست مالی کرد!
اما اساساً نسخه پیچی هایی نظیر ازدواج آسان و سخت ، فقط و فقط یک امر نسبی است! ممکن است به همان اندازه یک ازدواج ساده برای یک زوج خوش یوم و خوشبختی بیآورد، اما در آن طرف نیز به تبع قسمت های کور مانندی که در شخصیت افراد میتواند وجود داشته باشد که بعد ها موجب زلزله ای در خانه و کاشانه آینده افراد گردد. از آن طرف هم همانطور که ممکن است یک ازدواج سخت ، موجب گرفتاری و آزار زوج های جوان در زندگی شود! اما همین سخت گرفتن ها هم یک جایی به درد یکی از زوجین میتواند بخورد و در صورت اشتباه سهوی اجتناب ناپذیر در انتخاب ، می تواند نجات بخش روح و روان زندگی فرد گردد.
شاید یکی پیدا شود و بگوید ، توکل بر خدا چه ؟!
خب من هم در جواب می گویم پس عقل سلیم در کجای قاموس خلقت بشریت نهفته است.
و البته از تو حرکت و از خدا برکت!
پاسخ:
سلام علیکم

حق با شماست.
پست های بنده نقصان زیاد دارند. البته این جا قصدم بیان حرفی بود که ابتر شد و مبهم.
بنده در حد و اندازه نسخه پیچی نیستم. فقط یک چیزهایی هست که آزارم می دهند. شاید ادبیات صحبتم نصیحت گونه و خود همه چیز پندار است. اما حقیقتاً متنفرم از این طور صحبت کردن.

متوجه صحبت هایتان شدم. تا حدودی با حرف های شما موافقم. همیشه به این ها فکر می کنم. زندگی دشواری که به قول شما ممکن است سبب تعالی روح و روان شود و ...! اما یک چیزهایی هم هستند که اگر بهشان توجه کنی-تا آن جایی که دست خود آدم باشد- باعث دور شدن از رنج و سختی می شود. 

همان طور که می فرمایید مقوله پیچیده ایست و برای همه نمی شود نسخه واحد پیچید. 
ولی بنده نوعی چیزی که به تجربه ام دیده ام را می گویم و می نویسم. حالا هر کسی به فراخور حال و شرایط خودش ممکن است به کارش بیاید. ممکن است نیاید. همان طور که برای خودم تا الان پیش آمده. پس من حرفم را می زنم. ان شاءالله که کسی برایش راه گشا باشد. چون یک وقت هایی خودم نیاز داشتم به شنیدن این حرف ها ولی کسی نبود که به من بگوید. یا کسی بود و گفت.


با تشکر از انتقادتان
سپاس گزارم که بدون واکنش از کنار صحبت های بنده نگذشتید.
تشکر از همه دوستانی که عمومی و خصوصی نقصان نوشته های بنده را گوشزد می کنند و تذکراتشان همیشه راه گشا بوده. خدا خیر کثیر به همه شما بدهد.
از صحبت های دوستان دیگر هم استفاده می کنم اگر نظرشان را بفرمایند.


در ضمن فکر می کنم متوجه این قسمت از صحبت شما نشدم!!! 


همه چیز نسبی است! یعنی اینکه ییک دختر در عین این که مذهبی و چادری و ساده پوش و یک پسر مثلا ظاهرش مثبت و ریش دار است ! اما باطناً در زندگی و فکرش ! زمانی که میروی سر خانه زندگیت ! میفهمی چه اژدهایی است برای خودش و آن زمان است که میفهمی مَثَل کوزه و تراویدگی درون ، چه قدر واقعیت دارد.
اینها همان به دل نشستن هایی است که هم گریبان دختر و پسر های مذهبی را گرفته است و هم غیر مذهبی اش ( و البته مگر غیر مذهبی هم داریم اصلاً ، اصلا نمیدانم این واژه آدم های مذهبی و غیر مذهبی! را چه کسی وارد تاریخ ادبیات عامیانه ایرانی ها کرده است) در هر حال ، پسندیدگی را به جهت ابتدایی ترین مسئله می توان یک جوری ماست مالی کرد!

یعنی می فرمایید چون ممکن است کسی ظاهر سازی کند و بعدا چیز دیگری باشد خلاف ظاهرش، پس به این پسندیدن ظاهری نمی شود متکی بود؟
تا این حد قائل به نسبیت بودن در این مقوله را بنده قبول ندارم. این هم البته نظر من است صرفاً. ممکن است کسی مخالفش باشد، کسی موافق. اگر آدم این طوری بخواهد به مسئله نگاه کند آن وقت دیگر همه چیز برایت بی معنا می شود. یک جور بی اعتمادی به همه!! 
البته ممکن هم هست این مسئله از بُعد دیگری در فکر آدم اثر بگذارد، آن هم این که از ظاهر کسی قضاوتی نکنم و همه را بنده خوب خدا بشمرم. اگر از این منظر باشد، خُب باز خوبه. ولی برای حالت قبل، آدم برای انتخاب فلج می شود. استرس بر آدم غلبه می کند. 
ما فعلا ظاهر آدم ها را می بینیم. بقیه اش را باید سپرد به خدا اگر حساب خودمان پاک است.

نسخه پیچی ازدواج سخت یا آسان؟! 
دوری کردن از تکلف و اشرافیت و اسراف رو آقا همیشه در مورد ازدواج گوشزد می کنند. 
این جا را بخوانید. 
البته یقیناً شما خودتان بهتر از بنده حقیر به این مطالب تسلط دارید. 

وقتی بنده می آیم می گویم ازدواج آسان. و چیزی می نویسم. معنی اش این نیست که شما هم برو از روی دست من کپی کن همین کار را انجام بده. کما این که شرایط هیچ دو نفری شبیه دو نفر دیگر نیست. مهم اصل دوری از تکلف و سخت گیری و امثال این هاست.
۰۶ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۱ مـــهـ ـیـا ر
والا بنده ذهن شما رو نمیتونم بخونم . ولی این پست کلا یک طرفه است و خیلی چیز ها رو نادیده گرفته وایضا ناقص.

این دو خطی هم که در جواب گفتید اصلا منظور من این ها نبود.
پاسخ:
این که نویسنده به نوشته اش سنجاق نمی شود اشکال درستی ست. پیش زمینه های ذهنی بنده این جا آورده نشده.
بهتر بود در جواب می نوشتم بیشتر توضیح بدهید در مورد مخالفت تان.


+ آن دو خط آخری که نوشتم خیلی ربطی به جوابی که برای کامنت شما دادم نداشت. بیشتر خواستم حرفهایم را کامل کرده باشم. 
ناقص بودنش درست است. اما این که کسی مبنای یافتن مورد برای ازدواجش را عکس و رنگ پوست و گفته های دیگران نگذارد که شرح و تفصیل آن چنانی نمی خواهد. (که متاسفانه این طور که مشخص است نتوانستم خوب  حرفم را بزنم.)


آدم منفعت طلب شد دیگه انصاف براش معنی نمیده
پاسخ:
نمی دونم اسمش و چی میشه گذاشت!
۰۵ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۵۴ مـــهـ ـیـا ر
و البته کاملا طرف حسابتان آقا پسر ها بودند و آن خواهر عزیز ! را نیز صرفا به جهت خالی نبودن عریضه نوشتید.
:)
اما بنده با شما موافق نیستم.
پاسخ:
خیر. چیزی که در ذهن بنده بود برای هر دو طرف است. برای آقایان پر رنگ تر. 

نظر شما محترم. 

+ طبق روایات کسی که صرفا روی مال و زیبایی کسی تکیه کنه، خدا به همون ها واگذارش می کنه ... نقل به مضمون ...
و این که منظور از این هایی که گفتم این نبود که با کسی ازدواج کنیم که به دلمان نمی نشیند. زیبایی امری نسبی ست. 

شکرپاره

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">