متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات

یه بار دیگه ندای دل هاتون و نیاز دارم

سه شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۷، ۰۷:۴۵ ب.ظ
دوباره نوشتمش، از اول اول، با تاریخ و جزئیات مکالمات. استادم گفتند که بنویس من امضا می کنم و اضافه کردند که نمیدونند تقصیر با چه کسیه? گفتم من دنبال مقصر کردن خانم نون نیستم. خدا وکیلی خیلی کمک کرد و اون روزی که دربه در و آشفته رفتم دانشکده و گفتم که دیگه این جا هم نمی نویسم از حال و روز جسمیم، اونجا نشست و به حرفهام گوش داد و هر بار مهربون من و دل داری داد. حرفهایی که به مامانم نزده بودم و بهش گفتم و گفت که نگران نباشم و باید محکم تر از این حرفها باشم. گفت که اگر لازم شد خودش هم با استاد صحبت می کنه. خواستم که شرح بیماریم پیش خودمون بمونه و قبول کرد و با محبت تمام پیگیر کارم بود. در اصل به جای خانم "ب" که مرخصی زایمان رفته اومده و الان هم منشی دفتر مدیر گروه هستند ایشون و هم کارشناس گروه. هر بار استادم من و دیدن گفتند که فلانی پیگیر باش، با خودش حل میشه حل میشه خانم "نون" و کادر اداری کارت حل نمیشه ها، خودت پیگیر باش. چند بار به خاطر تاکید استاد از خانم نون پرسیدم که من باید چه کاری بکنم و گر نیازه بگه تا خودم برم پیگیر بشم. خواستم شماره تماس یا اسم کسی که نیازه بهش مراجعه بشه رو بهم بگه. ولی گفتن نه. سیستمی خودش حل میشه. حالا این برام داستان شده و آموزش کل میگه چرا زودتر اقدام نکردی واسه گرفتن درس و میره ترم دو این سال و باید دو و خرده ای شیرین بدم دانشگاه. :| یعنی یک سال بدو بدو کردم برای فروش محصولات فروشگاه م تا شندر قاز دستم و بگیره. حالا ...
الان همه توی دانشکده متوجه اند تقصیر با چه کسیه و قضیه چی بوده، ولی هیچ کس حاضر نیست بگه اظهارات دانشجو درسته و تایید کنه نامه ای که نوشتم رو. دوباره آموزش کل نامه رو برگشت زده و گفته چرا در مورد متن اظهارات دانشجو تایید یا عدم تایید حرفهاش چیزی نمیگین?
واقعا فشار عصبی زیادی داره این کارهای لعنتی. اصلا جسم و روحم کشش نداره دیگه مثل گذشته. لعنتی نمیدونم کل انرژی هامو کجا جا گذاشتم.
یک عالمه عذاب وجدان داشتم برای نوشتن نامه و این که بگم خانم "نون" راهنمایی درست نکرد ولی خب چی کار می کردم?
قرار شد اگر فردا دوباره به همین منوال بگذره، نامه ببرم به مراجع بالاتر و شکایت کنم.

اگر دوست داشتید واسم دعا کنید. گره رو گره شده همه چی.
ممنونم

و الی الله ترجع الامور ...
۹۷/۱۲/۱۴

شما بگو  (۱۰)

ان شاالله حل بشه عزیزدلم:*
پاسخ:
ممنونم. ممنونم عزیزم. محبت دارید بانو
ان شاءالله به دعای شما دوستان :*
کمی نیاز به آرامش داشتند ان شاالله آینده دوباره شروع میکنند.
پاسخ:
ان شاءالله سالم و سلامت باشند در کنار شما

۱۶ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۲۴ دخترک مژده
سلام
سربزنید حتما
پاسخ:
سلام عزیزم 
اومدم خواهرجان
سلام علیکم
ان‌شاءالله ختم به خیر می‌شود.
پاسخ:
سلام علیکم

سپاس گزارم
ان شاءالله به دعای خیر دوستان
خانه از پای بست ویران است ...
شاید یک بازنگری کلی نیاز دارید
پاسخ:
ببخشید ولی متوجه منظور شما نشدم.

۱۵ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۳۴ صحبتِ جانانه
چرا اینطوری کرده😯😯

منم سر کارشناسی گرفتار این بی نظمی آموزش شدم بدجور و بدموقع
پاسخ:
بنده خدا خیلیییی خوب و متعهد و دلسوزه. حدس من اینه که دارن به جای خانم "ب" موقتی کارای ایشون و می کنند از روند کار درست اطلاع ندارن و نداشتن. 
یعنی این وسط موندم. 
استادمم که گفتن میان نامه رو امضا می کنند اصلا حاضر به خوندن نامه هم نیستن. میگن من میرم میگم دانشجو تا جایی که مطمئن شده کارها بر روال هستش پیگیر بوده.

ای جان. مکافاتیه ها. اعصاب خرد کنه بدجورررر.
اون قدر اعصابم خرد بود که به استاد راهنمام گفتم فکر می کردم این جا دانشگاه صنعتیه. میگن دانشجو این صفره این صد. 
آخه توی دانشگاه صنعتی خووووووب میچزوندنت. ولی بهت میگفتن روال اینه. برو دنبالش. میگفتن به فلانی و فلانی و فلانی زنگ بزن و برو فلان جا اتاق شماره فلان بگو مشکلت رو درخواستت رو. ولی الان ...

بعدا نوشت: استاد رفتن صحبت کردن برام. خدا خیرشون بده

عامل همه گرفتاری های اداری ما در ایران بی تعهدی و بی نظمی کارمندان محترم است که بیشتر برمیگرده به نگاه به بالادستی، که متاسفانه بالادست هم خراب

امان از بی تعهدی و بی تخصصی که شده بلای جون ملت

این قصه ها تمام نخواهد شد...

فقط میتونم بگم ان شاالله لطف خدا شامل شود
موفق باشید
پاسخ:
واقعا هم همین طوره.

(البته این خانم نون بنده خدا واقعا این مدلی نیستن)

ولی در جریان همین کار من یه شوت بازی های درآوردن آموزش
اول گفتن باید دوتا درس دو واحدی برداری. چون این درس دو واحدی و باید چهار واحد باشه درسهات
بعد گفتن نه چرا دوتا دو واحد برداشتی سیستم خطا میده، درسی که میخواستی برداری خودظ چهار واحدیه
یعنی خاک ...

سپاس گزارم. لطف می فرمایید.
سلام بنده رو خدمت بانو برسانید.
چرا نمی نویسن?
شما هم میخوای تو دهن این نظام اداری بزنی؟ :))
http://lucy-may.blog.ir/post/2748
پاسخ:
بدجوررررری. :/ 
امروز یعنی یهو فشارم افتاد نزدیک بود قل بخورم توی پله ها ..

وای فکر کنم جلوی من گفتن بگو چه کاری نیازه بکنیم، اومدیم خونه توضیحات مورد پسند خودشون و نوشتن. فکر کن. زنگ زدیم میگیم چرااااا? میگن خب تناقض پیش میاد با حرفی که دفعه پیش زدیم. :| 
دفعه پیش هم گفته بودن "دانشجو تا زمانی که مطمئن شده کارش حل شده پیگیر بوده و بعد مشغول پژوهش شده و دیگه پیگیر نشده"  

:| دقیقااااا 
ولی خدا میدونه که چه قدر اساتید ارشدم دارای درک و شعور و محبت و انسانیت هستند. فوق العاده. 
۱۴ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۲۲ لوستر اویز سه تایی
خدا گره از کارت باز کنه
پاسخ:
ممنونم از دعای خیرتون
الهی که حل بشه ...توکل ات به خدا
پاسخ:
ممنونم آبان عزیزم. :*
چشم. 
جز خودش کسی رو ندارم ..

شکرپاره

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">