متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم 

توی زندگی بعضی هایمان پر است از چیزهایی که باید از یک جایی به بعد کنار گذاشته می شدند. دوستی ها، دلبستگی ها، شغل ها، علاقه مندی ها، لوازم و وسایل شخصی، عقاید و تفکرات و هزاران چیز دیگر که از آن ها به وقتش دل نکندیم و مدام خودمان را راضی کردیم که کج دار و مریض با آن ها طی کنیم. انگار که جزئی از عادات روزمره مان شده بودند و دلش را نداشتیم خودمان را در وضعیت جدیدی با عادت جدیدی ببینیم. 

نه آبان که بیاید، دو ماه و خرده ای می شود که ندیدم شان. من دلم برایشان تنگ شده، اما نمیدانم او چه احساسی می تواند داشته باشد?! شاید نگران شده از نرفتنم? شاید هم خوشحال شده!! اصلا بین آن همه آدم یعنی مرا یادش مانده است?

دو ماهی می شود که دیگر مطب پزشک گیاه درمانم  نرفته ام و بالاخره خودم را مجبور کردم دل بکنم. تصمیم سختی که باید مدتی قبل میگرفتمش. ولی به هر حال هر جا جلوی ضرر را بگیری منفعت است. الحق و الانصاف که پزشک بسیار مهربان و با اخلاقی بودند و برای درمان بیمار وقت زیادی می گذاشتند. در طول این مدت همیشه با لبخند از بیمار استقبال می کردند و تو با آرامشی که از ایشان دریافت میکردی احساس خوبی می گرفتی. آرام، صبور و با حوصله. کامل به شرح حالت گوش میدادن. یکهو ته دلت را خالی نمیکردند و میدانستند چه طوری گزارش حال و هوایت را بدهند. خانم دکتر مهربانم امیدوارم که با تن سالم و لب خندان تان سال های سال به مردم خدمت کنید.

حالا مدتی ست که به طبیبی مراجعه کرده ام و علاوه بر دارو رکن مهم و مهم و مهم درمانم تدبیر غذایی و سبک زندگی ست. آقای طبیب و همسرشان بسیار انسان های شریف و دلسوزی هستند و حقیقتا از دل و جان برایت انرژی میگذارند. بار اولی که ویزیت شدم، شرح حالم را که گرفتند خیلی رک و مستقیم گفتند که اگر با همین فرمان پیش بروم فلان میشود و چنان. من که از سوزش انگشتهایم کل بدنم گر گرفته بود یکهو از تو احساس مور مور کردم و مغز استخوانم یخ کرده بود، لذا :| در طی یک اقدام کاملا انعکاسی رو به طبیب گفتم: " من این جا هستم که این اتفاقات نیافته." خلاصه که شد آنچه شد و درمانم را با کمک ایشان و همسرشان دارم ادامه میدهم.

بحث از روند درمانی قبلی ام شد که ایشان گفتند برای درمان، داروهای گیاهی به تنهایی پروسه بسیار زمان بری هستند. بنابر این باید حتما و حتما تدبیر غذایی و سبک زندگی داشته باشی. و این دقیقا تکه گمشده پازل من در نیمه اول داستان درمانم بود. 

اگرچه عمل به دستورات درمانی دشوار و زمان بر هستند چون باید عادت بشود، اما نتایج دلچسبی دارند. یادتان هست چند تا پست قبل درباره پیاده روی و زمان مناسبش صحبت کردم? طبق چیزهایی که چند روز پیش خواندم، توصیه ی دکترم احتمالا ناظر به حال من بوده و مشکل من. احتمالا زمان مناسب پیاده روی برای افراد مختلف متفاوت است. من غلبه سردی دارم و کمبود ویتامین دی، بنابراین برایم پیاده روی در بازه زمانی ساعت  یازده تا اذان ظهر تجویز شده که احتمالا برای افراد دیگر با مشکلات دیگر متفاوت باشد. ولی در مدح پیاده روی این که خون رسانی را تقویت کرده و موجب بیرون رفتن سردی و کرختی از بدن میشود. به پاکسازی بدن کمک می کند و اگر احتمالا از شدت توی خانه ماندن مثل من زانو درد داشته باشید، با پیاده روی تسکین پیدا میکند. پیاده روی در زمان آفتاب صبحگاهی در فصول سرد باعث رفع افسردگی و بیماری های روحی می شود. 

از توفیقات بدمزه تدبیر غذایی این که باید دو مدل غذا بعضی روزها بپزم. یکی با رب گوجه و سیب زمینی و مخلفات. یکی دیگر بی رنگ و چیزهای جور واجور مثل ادویه و رب و سیب زمینی و ...! البته الحمدلله که خیلی مشکلات با همین رعایت ها حل می شوند و خب باید راضی بود دیگر. 

 

+ الحمدلله که خدا هوامون رو داره. الحمدلله که اهل بیت رو داریم. الحمدلله که توی این دار فانی تنها نیستیم.

پ.ن: بیماری سخته، درد و رنج هاش غیر قابل تحمل اند. ولی فقط امیده که آدم و زنده نگه میداره. ممنون از همه تون که این مدت بارها خنده رو آوردید به لبم. ان شاءالله حمد شفا بخونیم برای کل مردم خوب جهان 

این دو لینک خواندنی: 

پ.ن۲: فاصله ما تا فلسفه

پ.ن۳: The great maneuver

والی الله ترجع الامور ...

 

*هلالی جغتایی

۹۸/۰۷/۲۹

شما بگو  (۸)

۱۳ آبان ۹۸ ، ۲۳:۵۸ صحبتِ جانانه
ان شاءالله که در مسیر بهبودی و عافیت کامل، آنقدر رشد شیرین بکنی که خستگی مسیر از تنت بیرون بیاد
پاسخ:
^_____^

وای خدااا
چه دعای خوبی
خیلی واجبه واسم
ان شاءالله که بهترین دعاها رو امام زمان عج الله در حق تون بکنند. :*
سلام
نمیدونم خدای ناکرده چه بیماری دارین .
امیدوارم که بیماری خاصی نداشته باشین الهی.
چون تازه وبلاگتون رو میخونم ، تو پست فقط متوجه شدم رفتین پزشک و بعضی از غذاها رو میخورین.
در کل امیدوارم سلامتی تون رو بدست بیارین . ایشالا
از امروز منم مثل بانوچه عزیز و سایر دوستان برای سلامتی تون دعا میکنم.
ایشالا زود خوب بشین.





پاسخ:
سلام خواهر جان.


من شرمنده مهربونی تک تک تون هستم.
ممنونم خیلی خیلی لطف می کنید در حق م.
ان شاءالله به دعای شما و دوستان. :*
بازم ممنون واران مهربون
ان شاءالله که همیشه خودتون و عزیزانتون سالم و تندرست باشید.
۰۴ آبان ۹۸ ، ۱۸:۳۶ بانوچـه ⠀
همچنان برای سلامتیتون دعاگو هستم.
پاسخ:
^___^
من میمیرم از ذوق مهربونی شماها.
خیلی بهش محتاجم. ممنونم که به یادم هستید.
ان شاءالله به دعای امام عصر عج الله زندگی تون سراسر بندگی و آرامش :* :*
۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۰:۳۵ الهه آبان
انشاالله نسخه‌های پزشک جدید خیلی خوب نتیجه بده و هر روز حالتون بهتر بشه🌺🌺🌺
درمان گیاهی واقعا به شدت زمان‌بره. یه تجربه‌ی این مدلی داشتم، حتی نصف نتیجه‌ای که پیاده‌روی و تغذیه‌ی مناسب طی فقط یک هفته نشون داد، با درمان گیاهی طی یک ماه هم ندیدم. در واقع طی یک ماه هیچ نتیجه‌ای ندیدم.
پاسخ:
^___^ قربانت خواهر عزیزم. :*
آرامش مهمان دائمی قلب و جانت
درست میگید. زمان و صبر و حوصله میخواد.
واقعا که سبک زندگی از همه چی مؤثر تره توی حال و هوای آدم. 
سلام :)
عزیزدلم امیدوارم که بزودی زود علایم بهبودی حاصل بشه و قلب تو امیدوارتر
الهی که همیشه سالم و سلامت باشی
و صدالبته خونه ی دلت پر از عشق❤️

واقعا پیاده روی عالیه...من اگر تحرک و پیاده روی نداشته باشم از لحاظ روحی خموده میشم و صدالبته یکی دو کیلویی چاق :|
پاسخ:
سلام سلام.
ممنونم از دعاهای خیر زیبات عزیزم. :*
^____^ ممنونم. خونه دل شما هم پر از عشق و آرامش ان شاءالله


:)) نه من مستعد چاقی نیستم. برگشتم به وزن سال پیش دانشگاهیم الان. حتی یه کیلو و دویست گرم هم کمتر از اون موقع.
ولی خداییش خیلی خوبه. محصل که بودیم، من خدای پیاده روی بودم. خیلی پیاده میرفتم. عشق پیاده روی بودم برای خودم.
از همون لبخندها که توی وبم گفتی :)
پاسخ:
ای جان. ممنونم ازت. لبخند ک___ش دار 
لبخند امام نصیبت 
۲۹ مهر ۹۸ ، ۱۷:۵۵ مرضیه مهدوی فر
هرچه زودتر خوب خوب بشی ان شاالله
خوشحالم پروسه درمانت از خوب به سمت خوب تر رفته عزیزم:)
پاسخ:
خیلی ممنونم از دعای خیرتون خواهر جان. :*
ممنونم از مهربونی تون. 
سالم و سلامت باشید شما و عزیزانتون. 
عاقبت بخیر باشید عزیزم
خیلی دلم می خواهد یه روز بیام اینجا بخونم که حال جسم ات خوب شده ..الهی زودتر ببینم اون روز را
جرات رها کردن من ندارم ...این یه ضعفه ..یه درد که حاضرم یه ادم نصفه و نیمه باشه ولی باشه ...
پاسخ:
یه لبخند کش دار. ممنونم ازت عزیزم. با خوندن جمله ات احساس خیلی خوبی گرفتم. ان شاءالله هرچی آرزوی خوبه رو واست محقق شده میخوام. 

وقتایی که بیمارهای سرطانی رو میخونم، حس میکنم چه قدر من ضعیفم ...
ان شاءالله خدا به همشون شفای عاجل عنایت کنه


از یه جایی به بعد این حس و حال تغییر میکنه ... واسه همه مون همین طوره. ... موقعیت شما دشوارتره ... زمان بره ...
ان شاءالله هر چیزی که پیش میاد، نهایتا دلت پر از آرامش بشه. پر از نشاط. :* به زودی های زود ...

شکرپاره

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">