«بسم الله الرحمن الرحیم»
البته جسارتی نشه ی وقت :|
مقابل آینه ایستاده است.کیف کوچکش را بر میدارد و تا نزدیک صورتش بالا می آورد.از بین یک خروار اسباب و اثاث یک قلم گاوی از آن تو میکشد بیرون.دارم فکر میکنم که با آن ضخامت میشود حتّی لب های خوشگل یک ...!!!باز دست میکند توی آن کیف خاک برسری و یک ماتیک ...!!!نگاهی توی آینه می اندازد دماغش را تنگ و گشاد میکند.پلک پلک میزند و باز سرش را میکند داخل آن کیف و یک رژ دیگر بیرون می آورد ...!! با دهان باز نگاهش میکنم و سعی میکنم خودم را کنترل کنم تا پُقی نزنم زیر خنده.اصلن لب های مردم چه توانایی هایی دارند.دارم فکر میکنم چه طور با این همه ملات و مصالح و ماله کشی که باهاش دهنش را صاف کرد میتواند این دو تا ماهیچه را تا شب به انقباض و انبساط در بیاورد.به گمانم انرژی معادل جابه جا کردن ... برای این کار میسوزاند.
پ.ن1 : نیکو نکوست، غازه و گلگونه * نبود ضرور چهرهٔ زیبا را [پروین اعتصامی]
پ.ن2 : «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ؛ خداوند، کسی است که خلقت همه چیز را زیبا و نیکو قرار داده است». لینک ****
و الی الله ترجع الامور ...
* مولوی