متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غیرت» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 

پست اینجا حذف شد ... کلافه بودم از وضعیت حجاب و غیرت جاری ...

بیش تر حرصم گرفته بود از این که با کوه کوه ادعایی که با خودم حمل می کنم هیچ تذکری ندادم یا نتوانستم بدهم. پارسال همین موقع بود علی خلیلی پرکشید نه؟! چندتای دیگه؟!

و الی الله ترجعُ الاُمور ...

۳۴ نظر ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۲۷

" بسم رب الشهداء و صدیقین "

تکرار همیشه هم بد نیست ... دلم بدجور هوایی محرم سال بعد شده ... لیاقت های نداشته دلت را بجور میفشارد تا حد عصاره گیری حتّی! احساس ضعف شدیدم شاید برای همین است!! 

+ وقتی دوستانت برات پیام حلالم کن کربلا میرم ، بفرستن تو فقط میتونی بگی خاک ب سر من بی لیاقت ... و دیگر هیچ!!

+ وقتی توی اتوبوس برات فال حافظ میگیره و تو حتی نمیگیری یعنی چی ...

بعداً میزنی نتیجه و تفسیر تفال میمونی واعجبا حافظ هم فهمید من گردش توی اینترنت و شنیدن از طریق امواج رو دوست دارم ... چ دم و دستگاهی به هم زده جناب خواجه !  این بساط ایول دارد!

۲۸ نظر ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۱۰

" بسم الله الرحمن الرحیم "

سلام

وسطای کلاس بود! استاد لطف کردند یه زمان استراحت کوتاهی دادند! همه برای خودشون مشغول بودن.از اونجایی که ردیف اوّل بودم به دانشجوهایی که اطراف استاد ایستاده بودند احاطه داشتم. "ف ر" رفت پیش استاد و گفت :« برای کوئیز جلسه قبل من غائب بودم لطفاً برام مجازش کنید.آخه مراسم ازدواجم بود.» استاد بالبخند گفتند:« اوّل عکسای مهمونی تون رو بیار ببینم بعدش ببینم چی کار میکنم. همین طوری که نمیتونم ازت قبول کنم.» "ف ر" خندید و رفت گوشی تلفن همراهش رو آورد! گفت:«بفرمایید اینم سندهام.» به همراه استاد مشغول تماشای عکس ها شدند.[خانم دکتر بسیار مهربان و خوش رویی هستند. استاد درس حشره شناسی مون رو میگم.]

خلاصه اینکه عکسا رو دیدن و تموم شد. عصر که  با "ف ر" و "ب" داشتیم میرفتیم خونه گفتم بده ببینم عکساتُ! آوردشون و ماهمـ یه دور نگاه کردیم. حالا سر این که چرا و رو چه حسابی جرات کرده عکسای به این مهمی رو بریزه روی گوشیش کاری ندارمـ ولی همین طور که داشتیم می دیدیم،گفتم :« صبر کن ببینم ،این که اونجا نشسته باهاش عکس انداختید کیه؟! چه قدر شبیه همسرتِ!» میگه :« آره خُب بردار شوهرمهِ» 

 چشمام گرد شدن و از تعجب مونده بودم! زد برای عکسای بعد. میگم: «این یکی کیه؟!» میگه :«دایی شوهرمهـ.»

بهش گفتم :« یعنی چی؟! خُب اینا که به شما محرم نیستن! این چه وضعشهـ دختر خوب.»

دوتایی شون میزنن زیر خنده و میگن :« بابا سخت نگیر.»

 

"ب" میگه :« این پلکم زیادی سخت گیره! روی این مسائل خیلی حساسهِ.»

میگم :« یعنی چی حساسه؟! خوب گناهِ! الکی نخندین! مثل چی...! »

" ف ر " : « بابا اینا که دیگه محرم اند! بعد خطبه عقد همه آبجی های ما و اونا کلن حجاب هاشونو (همچین حجابی هم نبود البته اون طوری که من دیدم) برداشتن! دیگه بعد خطبه همه به هم محرم هستن.»

یعنی داشت دود از سرم بلند میشد! یه چندبار دیگه خنده ژکوند زدم توی چشماش و  بعد هم گفت :« بیخیال بابا.»

 

+ این جا رو هم حتماً ببینید الحاقیه ی پست 25[فایل صوتی(حجم 2.75 مگابایت)]و چی شد که این طوری شدیم؟

+ ان شاءالله خدا به مردان "غیرت" و به زنان "حیا و عفت" عنایت کنه!

+ پیرو صحبت خانم معلّم گرامی : خدایا ازت میخوام که لحظه ای نگاهت رو از زندگی هامون دریغ نکنی،چراکه هرچه الان داریم چه از عمل چه اعتقادات همه بالطف و عنایت تو بوده و هست وگرنه بنده ی شرمسار تو هستم که اگر به حال خود گذاشته شوم از همه رو سیاهان رو سیاه ترم! خدایا توفیق عمل به دستوراتت رو به هممون عنایت کن!

 

اون مرد یا زنی که

در برابر گناه همسرش

سکوت کنه

یا باهاش همراه بشه!

قرار بود اینا باعث

بنده تر شدن هم

باشند!

 

 

+

وَاِلی اللهِ تُرجَعُ الاُمور ...

۲۳ نظر ۰۸ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۴۶