379
نسبت به دیروز جمعیت عالی بود. ایول الله ...
خدا کنه عاقبت نتیجه ختم به خیر بشه.
379
نسبت به دیروز جمعیت عالی بود. ایول الله ...
خدا کنه عاقبت نتیجه ختم به خیر بشه.
379
چرا یادمان میرود انتقادها را خرده خرده در طول چهار سال به بدنه عادی جامعه منتقل کنیم، تا این جسم وقت باور به اشتباهات و غلط های اضافی مسئولین جامعه را داشته باشد؟ که یک هو بیاییم یکی دو هفته مانده به انتخابات بگوییم این جسم تعدادی غدّه ی سرطانی دارد. این بدنه و این بدن در این مدّت کوتاه جز شکه شدن و انکار کردن وجود مَرَض چه واکنش دیگری خواهد داشت؟ یا چه واکنشی می تواند داشته باشد؟
حرف های دیشب آقای جلیلی در مسجد سیّد اصفهان، یک دیوار می خواست جهت کوبیدن سر به آن. بسی قلب هایمان مچاله شد. ای کاش من خوبم، تو بدی های متعصبانه را دور می ریختیم و کمی به اوضاع آشغال پیش آمده فکر می کردیم. اگر کسی این حقیقت ها را بشنود و باز برود به طرف جبهه باطل، چه می شود گفت؟! چرا کمی فکر نمی کنیم؟ توی آدم ها گیر نکنیم، به عملکردها دقت کنیم. به تبلیغ کردن ها. به ستادهای انتخاباتی معلوم حال بعضی کاندیدا که این شب ها محل رقص و پایکوبی و لولیدن عدّه ای جوان ساده لوح و خوشگذران شده.
وای بخدا اعصاب واسه آدم نمی ذارن. امروزم هوچی بازی در آورده بودن بعد دیدار آقای روحانی ریخته بودن خیابون و بسته بودن.
پ.ن: امروز تعدادی از بچه های ناحیه بسیج دانشجویی رفته بودن میدان امام اصفهان تا در مورد سند2030 چهره به چهره برای مردم روشنگری کنند، که تعدادی شون دستگیر شدن. :|
آخه جناب آقای روحانی شما که از پارچه سبز و نبات صحبت می کنید، پس چه جوریه که امروز کرور کرور شال بنفش و ربان بنفش و سبز، بذل و بخشش کرده بودید؟
همسایه ها چی گفتن: 1 2 3 4 5 6 7 8
و الی الله ترجع الامور ...
بسم الله الرحمن الرحیم
1. مستند انقلاب 57 کدام واقعیت را تحریف می کند ؟
3. جدال مرجعیت بدلی با آرمانهای انقلاب
4. تصویری از ایران بدون انقلاب
5. ما انقلابی هستیم، منفعل نیستیم...
6. من انقلاب اسلامی، 36 سال دارم
8. ما میخواهیم کاخ سفید را به حسینیه تبدیل کنیم
وَ الی اللهِ تُرجَعُ الاُمور ....
نویسنده باید برگ برگ تاریخ را جویده باشد - حالا همه اش هم لازم نیست طرف رو دل میکند- هضم کرده باشد و در حین جذب اگر خواست و دستش رفت خاطر کاغذی یا صفحه وبی را مکدّر کند.خُب این بنده که نه نویسنده است و نه چیزی خورده که در مرحله جذب اثری بگذارد بر خاطری.ولی توی این دم و دستگاه شهر فرنگم بین آن همه سیاهی یک عکس های خاک خورده نه چندان قدیمی قابل دیدن است.توی همین یک وجب خاطره بین این همه سیاهی میبینم که مردها تومنی دوزار با الان توفیر داشتند.سبیلی پرورش میدادند به قاعده دسته بیل و آن قدر عزّت و احترامش میکردند که وقت قسم خوردن - به جای این همه قسم جلاله کذب بستن به خدای متعال که شده نقل و نبات شیرین کننده بعضی دهان های بی قاعده گشاد - یک تارش را میکندند و میدادند طرف.او هم ترس افتاده بر اندامش این امضای با مهر زریّن را میگذاشت روی جفت تخم چشم هایش.
آن گردی بزرگتر از گردویشان آنقدری که نگویند از خلوتی پشه روی سطح صیقلش جفتک و بارو میزند میگذاشتند موهایش کُچه بزند - در زبان ما یعنی جوانه زدن - و بالا بیاید.مگر برای درویش مسلکان و شیوخ متداول نبود که این زلف های پریشان با این محاسن آب شان توی یک جوی برود.اصلش سوا بودند از هم ...!
تن پوش پائین تنه شان پاچه هایی داشت با قابلیت لولیدن دو تا پا در هر آن در هر کدام . از جهت رنگ و لعاب هم از این رنگ های جیگر گوسفندی، بنفش یاسی، زرد گلابی و آبی یواش خبری نبود.نکته مهم تر اینکه فاق شلوار هم قابلیت هایی داشت ...
از این زبان درازی ها که بگذرم خواستم بگویم مردهم مردهای قدیم - البته که منظورم دور است از بعضی رفتارها و گفتارهای غلط شان -
مرد مو مش کرده مو بلند از این مو قشنگ ها ندیده بودیم که به لطف بعضی ها و کارهای خرکی شان به این فیض نایل آمدیم.- شنیدین میگن چشتون فانوس-
برای این تنبان بی کش امورات فرهنگی باید دو کار کرد اول اینکه مسئولین لطف کنند دستشان را همان جور که به کارهای دیگر مشغول است بگذارند روی لیفه اش که خُب اگر چنین نکنند تنبان رسوایی شان بر زمین می افتد.دوم اینکه اگر مشغولیات مهمی که توی ذهنشان لول میزند گذاشت بدهند یک کش خوب و مرقوب ،بحساب بندازند توی لیفه اش.
و الی الله ترجع الامور ...
" خدایِ مَن سلام "
:) همین
ما دیدیم بااین عکسه نمیتونیم ارتباط برقرار کنیم
گذاشتیمش برای موضوع سیاسی
آخه با سیاست هم
همین گونه ایم
نگید چرا این قدر این نویسنده بیکار عکس میذاره ها
بنده یک آدم ب شِدَت بصری هستم
و اصلا تو ذهنم مطلب بدون عکس نمیگنجه
:)