متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

لابد پست قبلی را خوانده اید، که اگر نخوانده اید، بی زحمت نگاهی بیاندازید. سوالی داشتم از شما، ان شاءالله که بی پاسخ نماند.


+شما به عنوان یک خانم متاهل، در زندگی مشترک تان، در چه اموری مستقل عمل می کنید? استقلال در زندگی مشترک را چگونه برای خودتان تعریف کرده اید?! آیا اصلا چنین چیزی برای شما پسندیده است؟

+ شما به عنوان یک آقای متاهل، ترجیح می دهید، خانم شما در چه اموری مستقل عمل کنند? به نظر شما تعریف یک خانم محکم و لطیف چیست? اصلا چنین ترکیبی را برای یک همسر می پسندید?! از نظر شما تکیه کردن به مرد توسط همسر، در چه جاهایی از زندگی مشترک، موجب خستگی و کلافگی مرد خواهد شد?!

پ.ن: احیانا اگر سوال ها خشک و دوست داشتنی نیستند، ببخشند دوستان. برای من خیلی مهم است پاسخ این سوال ها. دور و برم مدلهای مختلفی میبینم. تشخیص این که بعضی بواسطه مسیری که زندگی اجبارا برایشان تعیین کرده این طور عمل می کنند یا این که واقعا راضی هستند سخت است. اما در میان پست های وبلاگ های آقایان چند مورد دیده بودم که به این مسئله اشاره شده است. این مسئله منظورم این سوال "اگر من روزی دیگر در کنار خانمم نباشم، آیا او از عهده خودش و خانواده باقی مانده بر می آید؟" است. برایم پاسخ هر دو طرف جالب، خواندنی و حائز اهمیت است.


پ.ن۲: البته از همه دوستان و بزرگواران، اعم از مجرد و متاهل که زحمت می کشند و پاسخ می دهند سپاس گزارم.

بعدا نوشت:



و الی الله ترجع الامور ...

۹۸/۰۲/۰۳

شما بگو  (۳۳)

چه قالب نازی تازه با وبااگتون اشنا شدم جعبه دنبال کنندگان ندارید؟
به سوالتون هم شب جواب میدم
پاسخ:
اهل بیت علیه السلام دلربا هستند و دلنشین ^___^
خوش آمدید.
نه خواهرجان

ممنونم.لطف می کنید
ببخشید جای دنبال کردن رو در وبلاگتون پیدا نمیکنم؟
پاسخ:
آدرس وب رو کپی کنید و داخل لینک دنبال کنندگان در قسمت مدیریت وبلاگ تان اضافه کنید.
سلام.امکان دنبال کردن وبلاگتون هست؟
پاسخ:
سلام علیکم.
بله اختیار دارید.
سلام
خوبید؟
طاعات قبول حق
سربزنید
پاسخ:
سلام عزیزم ^__^
الحمدلله به دعای شما
ممنونم. ایام الله شما هم مبارک. طاعات و عباداتتون مقبول درگاه الهی
چشم عزیزم
ممنونم عزیزم.
فعلا نی نی خانم سرما خورده و اوضاع زندگی من دیدنی شده. از لحاظ شلختگی و...
من تازه بعضی کامنتا رو خوندم و چون فرصت نداشتم همه رو بخونم تا اونجاییکه خوندم نطرمو میگم.
در مورد اون بخش که گفتی استقلال و وابستگی این واقعا دغدغه و سوال منه. من از وقتی ازدواج کردم حس میکنم چون ترجیح دادم توی خونه باشم و کمتر بیام بیرون حس ضعف من در خودم و همسرم تقویت بشه. البته تا قبل بارداری کلاس میرفتم و گهگاهی خریدهایی میکردم و خونه پدرم میرفتم و واقعا همه اینا بهم کمک میکرد که اون ضعف در من ایجاد نشه و از طرفی همسرم هم بهم اعتمادش بیشتر شه. منتها از بارداری به بعد انقدر ازینکه اتفاقی برام بیفته میترسیدم که به زور میرفتم بیرون و حتی با ترس و لرز. الان که فکر میکنم میبینم خیلی تو بحث توکل مشکل دارم😟
با این حال چیز بازدارنده دیگه ای که باث شد نخوام بیش از پیش مسئولیتهایی مثل خرید و اینها رو به عهده بگیرم همین مسئله به مرور وظیفه شدن بود. همسر من غروبا میاد خونه و واقعا خسته است گاهی خریدهای مارو خونواده همسرم همراه خرید خودشون انجام میدن. +(خونه اشون نزدیک ماست.) واقعا این برام خیلی آزاردهنده بود مخصوصا اینکه زیاد زیاد میخریدن. اما به مرور همسرم دیگه خودش وقت میذاره و حتی وقتی باردار بودم با هم میرفتیصم خرید که این بهه نظرم بهترین حالته. منم واقعا دلم نمیخواست این مسئولیت گردنم بیافته بخاطر زیاد شدن حجم کار خونه و بچه داری در طول زمان و اینکه تا جاییکع بشه همسرمو دخالت میدم در کارها. بالاخره مردا نباید فقط عابر بانک باشن که😊هرچند حس میکنم مدیریت آشپزخونه رو گاهی از دستم در میاره که اونم باید براش راه حل پیدا کنم. این مشکل منه. یعنی کمک نکنن ی جور مشکل داریم کمک بکنن هم ی جور دیگه.




پاسخ:
ای جانم. الهی. ان شاءالله که هر چه زودتر سرحال و سر پا بشه.
:) دیگه بالاخره نی نی کوچولوعه و مرتب مراقبت و رسیدگی می خواد. حق داری عزیزم. غمت نباشه. ان شاءالله که خودت سلامت و سرحال باشی عزیزم. :*


خیلی خیلی لطف کردی که وقت ارزشمندت رو گذاشتی
این که میگید حس می کنی شاید این موندن توی خونه باعث حس ضعف شما پیش همسر و خودتون بشه، یه حسه یا بازخوردی گرفتین? به نظرم اگر بازخوردی نبوده احتمالا به چشم نیومده و مسئله نبوده برای همسرتون. مگر این که بیان نکرده باشن.(خودت بهتر شرایط خودت رو میدونی) ولی برای احساس ضعف درونی خودمون، منم این حس و داشتم و دارم. شاید چون قبل از ازدواج ماها آدم های پویایی بودیم و بیشتر اوقات بیرون خونه. که خب حالا باید ببینیم این پویا بودن در بستر خانه و خانواده چه طور باید باز تعریف بشه واسمون.

 چه خوب که برنامه داشتی واسه این مسئله ^___^

+به نظرم دوران بارداری هر کس شرایط متفاوتی داره و ملاحظات متفاوتی. 
البته خب من در این زمینه تجربه زیسته ای ندارم و در موردش مطالعه ای هم نکردم :)) ولی فقط همه جا و همه جا خوندم که خیلی حال و هوای روحی مادر متفاوت از دوران های دیگه است.
ان شاءالله بعدا اگر دوستان این کامنت رو خوندن و نظری داشتند مطرح کنند در مورد این بحث زمان بارداری و این ها
البته خب یه سری چیزا شاید عمومیت داشته باشه و همون نکات گفته شده به کار بیان و جزء اصول باشن. ولی خب نکته ای اگر باشه میشنویم از دوستان

+ان شاءالله که خدا کمک مون کنه

+ منم موافقم با شما. مشارکت و همراهی. (چه خوب گفتی فقط عابر بانک نباشن) ^___^ به نظرم سختی های کار خونه و خانه داری زیاده و اگر همسر رو مشارکت بدیم خیلی بهتر می تونند درک کنند این سختی رو. (نمیگم مردهای بنده خدا درک نمی کنند، ولی این خیلی کمک کننده است به نظر من)
ولی همچنان دارم بهش فکر می کنم که چه طور تعادل رو برقرار کنم. چون یک وقتهایی خودمم نیاز دارم از خونه بیرون بیام و با خودم در خلوت باشم. به این فکر کردم که چرخ خرید بگیرم و به عنوان پیاده روی مفرح، گاهی خودم برم خرید و یه سری اقلام رو هم بزارم خاص خرید همسر. مثل گوشت و لبنیات و چیز میزای دیگه.

+ :)) 
ماجراییه


خیلی خیلی ممنونم ازتون که با وجود مشغله هایی که داشتید وقت گذاشتید عزیزم. خدا به وقت و انرژی تون برکت بده. به کل زندگی تون ... :*


سوالت خیلی جالبه عزیزم
و به نظرم دغدغه همه متاهلا میشه باشه خب باید بگم ی خانم ضعیف غر میزنه زودرنجه پرتوقعه و بعضاممکنه نتونه خودشو با جیب همسرش وفق بده یا همراهیش کنه. اما ی زن لطیف قدرت روحی بالایی از خودش نشون میده زود خسته نمیشه در هر بحرانی سریع شرایطو جمع و جور میکنه و وضع رو ب ثبات میرسونه مثلا در بچه داری و خانه داری و... و اینکه بانشاطه. اینا بنظرم بازخوردهای همسرم و دانسته های منه اما ی چیز خیلی مهمه. آیا همیشه غر زدن از ضعفه. تفاوت زن و مرد رو دونستن خیلی مهمه. گاهی ما زنا میخوایم با غر زدن تخلیه شیم تا حالمون یهتر شه و بهتر عمل کنیم ولی اینتخلیه از دید آقایون ممکنه ضلف تلقی شه و قس علی هذا
کلا شناخت روحیات زن و مرد و درک و رعایتش خیلی موثره. مثل این میمونه زبان همو بفهمیم
پاسخ:
سلااااااام ببین کی این جاست ^___^

ممنونم عزیزم. 
توضیحات خیلی خوبی بود. لطف کردی واقعا وقت گذاشتی

:* نی نی جان رو هم ببوس
۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۳۰ قاسم صفایی نژاد
تا حالا به ترکیب محکم و لطیف فکر نکردم. به نظرم یک انسان باید خیلی جامع‌تر از دو صفت باشد.
به نظرم مرد مدیر خانواده است و زن مدیر خانه. مرد چارچوب‌های کلی را مشخص می‌کند و زن با مدل خودش کارها را پیش می‌برد.
تکیه کردن در کارهای زنانه مثل تنظیم روابط با فامیل و رفت و آمدها به نظرم خوب نیست و این کارها باید مختص خانم‌ها باقی بمونه.
پاسخ:
درست میگید، ولی یه وقتایی کلمات بهتر و شامل تری به ذهن آدم نمی رسه و واسه رسوندن مقصودش از کلمه ای که در باب اون موضوع توی ذهنش برجسته میشه استفاده می کنه.

صحبت جالبی ست. ای کاش لطف می کردید، در مورد این صحبت تان "مدیر بودن خانم در خانه" بیشتر صحبت می کردید. تفصیلا

جالب است.
لطفا بیشتر توضیح میدید. با مثال های بیشتر. دیگر در چه اموراتی

و این که واقعا ممنونم از همین چند نفر آقایی که واقعا لطف کردند و کامنت گذاشتند.

از شما و همه دوستان هم ممنون که صبوری کردید و لطف می کنید صحبت ها رو دنبال می کنید.

در رابطه با لطف مکرر... نه تا حالا همچین حسی در ارتباط با خودم و همسرم نداشتم. البته قبول دارم گاهی اوقات زیاد از حد انرژی میذارم و واقعا خسته و اذیت میشم. اما گاهی هم بعضی کارها رو با اینکه تواناییشو دارم انجام نمیدم و میذارم همسر بیاد و انجام بده. با اینکه مطمئنم میتونم اون کار رو خودم انجام بدم اما ضرورتی نمی بینم انجامش بدم.
پاسخ:
آهان. درسته 
ممنونم از توضیحات خوبتون :*

چون بعضی از مردهای اطراف م، خیلی آقایان خوب و بزرگواری هستند، اما هی به مرور که کار داشتند و یه کارهایی رو خانم شون انجام داده، الان بنده خدا خانم ها با وجود گرفتاری های داخل منزل و بچه و ... خیلی کارها را خودشان انجام می دهند. قشنگ میشه دید که به لحاظ روحی بعد از مدتی خیلی فشار روشون وارد شده که اگرچه از دور معلوم نیست ولی دقیق بشی معلومه.
یه نکته دیگه هم بگم قول میدم آخریش باشه.
استقلال زن با رشد زن متفاوته. در جوامع امروزی استقلال مساوی رشد معنی شده. در حالی که غلطه. زن باید در زندگی رشد کنه. وابستگی زن و تامین‌کنندگی مرد، نباید به معنای ناتوانی زن باشه. این خیلی مهمه.
پاسخ:
چه تفکیک به جا و جالبی بود.
ممنونم از بیانش.
درست میگید. این وابستگی به معنای محدود شدن نیست 

+ به نظرم یه چیزی که باعث خلط این دوتا شده، نحوه مواجهه مردها با این قضیه است. عده ای از آقایون تصورشون اینه که وقتی ازدواج کردند خانم باید دست به سینه شون باشه و قرار نیست قدمی به جلو بگذاره، چون دیگه از خط و مرز خانواده خارج میشه و نمی تونه خوب سرویس بده. :| در صورتی که زن اسباب و وسیله منزل یا مایملک مرد نیستش که قرار باشه این طوری کوته فکرانه با او برخورد بشه. 
یادمه یه بنده خدا، یه خواستگاری داشت که مادر آقا پسر می گفتن ما نمی خوایم عروس مون درس بخونه، پسرم میگه میخوام وقتی میام خونه یکی باشه در رو روم باز کنه. خلاصه که به شوخی می گفتیم باید به طرف می گفتی درهای ریموتی اومده. :| والا 
یا فرضا توی موقعیت ازدواج که بودم، عده ی کثیرررررررری میگفتن ادامه تحصیل نههههه. انگار بعضی ها فقط رشد واسه خودشون مطرحه، خانم صرفا باید در زمینه خانه داری رشد کنه. در صورتی که رشد فردی یک خانم باعث رشد تربیتی و ... اش میشه.


خیلی خوب بود مشارکت تون. ممنونم :*
من نگفتم مردها حق ندارنا! گفتم ویژگی استقلال‌طلبیشون بر آزادی خواهی حکم میکنه. مثل تنوع‌طلبی. و نباید برای این خواسته‌شون مزاحم بود.
اینها عیب نیست. مرده دیگه. باید استقلال‌طلب باشه. باید تنوع‌طلب باشه.
گفتم به عنوان یک زن سطح استقلال‌خواهی مردت رو باید بشناسی و مطابق اون مستقل و متنوع بشی.
اما در مورد اینکه زن بعد از مرد چطور زندگی کنه این اشکال از جامعه ماست. بله قطعا زنان در این جامعه سرپرست خانوار میشن پس باید استقلال رو بیاموزند اما این درست نیست و قرار نبوده باشه.

در مورد مردی که کارش تو خونه‌است هم باهات موافقم. منظورم مردی که کارش تو خونه است نبود، منظورم مردی بود که تایم مستقلی برای خانواده‌ش میذاره تو اون تایم مخصوص دوست داره زنش باشه و وابسته هم باشه و بودن مرد رو مثل غنیمت بدونه.

الان ببین مستر حسابی منو تشویق میکنه که درسمو بخونم و پروژه بردارم و کاری بکنم. اما مطمئنم اگر یه مدت پشت سر هم تایم شش تا هشت شب که او خونه است و میخواد که با هم باشیم و بیرون بریم، من برم دانشگاه احساس خوبی نخواهد داشت. نه اینکه از موفقیت من شاکی بشه اما فضای خانواده رو لذت بخش نمی‌بینه. بعد فکر کن این وسط من مشغول کاری باشم که حقوق هم بگیرم و حسابی مستقل بشم. حس خوبی نخواهد داشت و شاید وابستگی رو ترجیح بده.
پاسخ:
ممنونم از توضیحات خیلی خوبتون بانوجان. به نظرم خیلی صحبت خوبی شد.
برداشت اشتباه من و ببخشید :))

پس اصلاح می کنم
+ مرد ها علاوه بر ویژگی استقلال طلبی، بواسطه ی حس آزادی خواهی که دارند، می پسندند که وابستگی و تکیه کردن همسر تا جایی باشد که این آزادی سلب نشود. 


+ شناخت درست از همسر و محدوده انتظارات او و عمل به آن 

درست میگید
:) آهان آهان. 
فدای دستتون. خیلی خوب و دل چسب بود توضیحات تون.
چه خوب توضیح دادید پاراگراف آخر رو. 
برای من جالبه که یه وقتهایی، یه انتظاراتی فرضا از طرف همسرم مطرح میشه، که من می تونم تا آخرش و ببینم که چی میشه اگر رفتم در مسیر اون، مثل همین فعالیت هایی که شما گفتید، دست آخر یه نارضایتی از همین جنس داخلش میاد. واسه همین کلا توش نمیرم. یا یه جایی میکشم کنار. :)) بعد جالبه که همسرم تصورشون میشه از تنبلیه. (نمیگم تنبل نیستم) ولی خداییش هر کسی از توان جسمی روحی خودش بهتر خبر داره (دیگه درد و دل م گرفت این وسط) :))


خدا خیرتون بده



من در سال 93 مادرم رو از دست دادم، طی یک دوره بیماری 3 ماهه. تا قبل از اون حتی جورابای منو مادرم می شُست و من به شدت بیخیال بودم و دغدغه ی خاصی نداشتم. در عرض سه ماه از اون دختر بیخیال و بی دغدغه تبدیل شدم به خانوم خونه. البته که خواهر بزرگترم هم بود اما خب این چیزی از سنگینی مسئولیت های من کم نمی کرد. ضمن اینکه خود این درد و فقدان به اندازه کافی منو بزرگ کرد دیگه چه برسه به مسئولیت هایی که به عهده من بود. بعد از فوت مادر تصمیم گرفتم خودم رو فدای شادی و آرامش خانواده کنم زودتر از همه به زندگی برگشتم و تصمیم گرفتم ثابت کنم ما هنوز یه خانواده هستیم و داریم زندگی می کنیم. که البته این فداکاری یک سری افراط هایی داشت تا اونجایی که کلا خودمو ندیده گرفته بودم. و تن به ازدواجی دادم که نه از نظر عاطفی و نه منطقی تایید شده نبود. اون مرد از اونهایی بود که معتقد بود زن رو باید دوست داشت اما نباید به حرفاش گوش داد و عمل کرد، نباید آزادی زیادی داشته باشه و... در کل یک زن به شدت وابسته می خواست که اگه تو سرش می زدی سرشو بالا نگیره بپرسه "چرا؟" و من به مدت شیش ماه هیچ حرفی از اون همه اختلاف نزدم. اما بعد از شیش ماه اتفاقاتی افتاد که من راهی دادگاه شدم و یک سال تمام جنگیدم تا زندگیمو از نو بسازم. توی این یک سال برخلاف چیزی که مشاور طلاق پیش بینی کرده بود من نه تنها تو خونه ننشستم بلکه مشغول به فعالیت توی اجتماع شدم تا جایی که روزی که طلاق گرفتم و از نو متولد شدم در نقطه ی قابل قبولی از وضعیت اجتماعیم رسیده بودم. یک سال بعد از اون تصمیم گرفتم برای پیشرفت کاری برم شهری دیگه و با اینکه خیلی از آدم های اطرافم مخالف بودن و با حرفاشون سعی داشتن منصرفم کنن اما مهاجرت کردم و زندگیمو از نقطه صفر شروع کردم در حالی که دوستام هم نبودن. گرچه از نظر جغرافیایی فاصله زیادی با شهر خودمون ندارم اما برای من در حالی که اون اول ها هنوز شغلی نداشتم و دلم نمی خواست از خانواده کمک مالی بگیرم. روزهای وحشتناک سختی رو گذروندم، از طرفی مشکلات مالی. از طرفی مشکلات جامعه که برای یک دختر تنها در شهری غریب وجود داره و بخصوص که کسی میفهمید من طلاق گرفتم. و مشکلات دیگه ای که به قول عامیانه "کارای مردونه" هست و من باید همه رو به تنهایی انجام می دادم. یک سال بعد از زندگی مستقلم با همسرم عقد کردیم. همسرم اهل شهر دیگه ای هست و فقط دو روز در هفته همدیگه رو می بینیم و کماکان من در طول هفته تنها زندگی می کنم در این شهر.
همینا باعث شده همسرم منو به عنوان یک زن مستقل بشناسه. البته چند دفه به تنهایی مسافرت هم رفتم. و همه ی اینا در کنار هم باعث شده که در مورد من همچین دیدگاهی داشته باشه.
ببخشید طولانی شد امیدوارم تونسته باشم با این توضیحات جواب سوالتون رو بدم، باز هم اگر نکته ای بود که نیاز به توضیح داره بگید حتما جواب میدم :)
پاسخ:
ابتدا تسلیت میگم بهتون. خداوند تسلی دهنده قلبتون باشند.

چه ماجراهایی رو پشت سر گذاشتید.
واقعا کار خارق العاده ای هستش که یک خانم از صفر از یک شهر غریب شروع کنه. حقیقتا کار دشواریه. خداقوت


+ یه سوال دیگه، این استقلال و متکی به خود بودن، باعث نمیشه وظایف تون خیلی زیاد بشه و از توان جسمی و روحی تون خارج بشه? از این باب که لطف مکرر وظیفه مسلم میشه بعد یه مدت می پرسم. چون دیدم که به مرور بعضی آقایان وقتی میبینند همسرشان در کاری وارد است به مرور وظیفه را محول می کنند. 


خیلی خیلی ممنونم از شما
لطف کردید و تجربیات ارزشمندتون رو با ما به اشتراک گذاشتید.
خدا خیر کثیر بهتون بده
یه نکته دیگه هم بگم.چون سوالت در موردِ چگونگیِ پسند مردهاست.
به تجربه و مشاهده دریافتم که مردها هرچند که خیلی ادعا میکنند که تامین کننده دربست خانواده هستند و دوست دارند که باشند؛ اما حقیقت اینه که تا جایی این وابستگی همسرشون رو دوست دارند که "آزادی و استقلالشون رو ازشون نگیره".
اینکه میگن "من نگرانم که بعد از من از پس خودش برنیاد" به نظر من بهانه است! چون اصولا قرار نیست و نبوده که زن بدون همسر زندگی کنه. کلا شارع مقدس هم همیشه روی ازدواج دختر حساب کرده و اصلا اصل چند همسری و امثالهم برای همین موضوعه که قرار نبوده و نیست که دختری مجرد بمونه. پس ضعیف بودن زن و عدم استقلالش برای مرد نباید مسئله باشه. قرار نبوده زن مستقل باشه. پس چیزی که برای مردها خیلی مهمه دست و پاگیر نشدنِ این وابستگیه که اگر دقت کنی با جو و شرایط اجتماع و آزادی‌خواهی و راحت‌طلبی مردها تغییر میکنه.و این از تغییر مزاج آقایون ناشی میشه. چون مرد فی نفسه استقلال‌طلبه و اسیر زن و زندگی شدن براش جذاب نیست. 
 یعنی زنِ نوعی تا وقتی که مزاحمِ راحتی و استقلال مرد نیست خوبه که وابسته است. مزاحم که شد استقلال زن رو می‌پسندن و این موضوع در هر خانواده خیلی وابسته به روحیه و شرایط شغلی مرده. یعنی استقلالی رو می‌پسندن که به آرامش و استقلال خودشون کمک کنه و نه بیشتر.
مردی که همه‌ش ماموریته یا تمام برنامه روزانه‌ش خارج از منزل پر میشه زن مستقل‌تری میخواد. اما مردی که تایم شغلی و خانوادگی مشخصی داره و با خانواده بودنش براش مهمه و برای خانواده تایم مشخصی در روز رو اختصاص میده متناسب با سطح درگیر شدنش در خانواده استقلال کمتری برای همسرش میخواد و حضور او و محبت و نیاز او، وابستگی او و تامین‌کنندگی خودش رو بیشتر می‌پسنده و کسب اقتدار میکنه. مذهبی و غیرمذهبی هم نداره.
زنی موفق که حد استقلال‌طلبی مردش رو بشناسه و بهش احترام بذاره.
دقیقا مثل شناخت سطح تنوع‌طلبی مردهاست.مردها خیلی تنوع‌طلبند. خب زنی موفق که بتونه مردش رو بشناسه و چشم و امیال او رو سیراب کنه.
پاسخ:
+ مردها وابستگی همسرشان به خودشان را تاجایی دوست دارند که منجر به سلب آزادی و استقلال شان نشود.

چه قدر جالب. چه قدر این نکته برجسته است که چند نفر بهش اشاره کردند. 
+ قبول دارم که خانم ها از خیلی چیزها شون می زنند برای زندگی و کشش ایثارشون بالاتره خیلی. که خب احتمالا بواسطه طبیعت و فطرت شون هست. اما به نظرم مردها هم حق دارند این مطالبه رو داشته باشند، ندارند? به نظرم شرایط کاری و محیطی که مردها درش قرار دارند، پر از فشار عصبی و روحی و تنش ها و استرس های سنگینه. و واقعا نیاز دارند به این که گاهی بشینند و نفس چاق کنند بدون دغدغه. 
و البته قطعا یک خانم هم شرایط سختی داره وقتی که دائما مشغول تدبیر منزل هست [شامل تربیت فرزندان، مدیریت امور داخل خانه و کارهای طاقت فرسای دیگر] او هم نیاز به خلوت و زمانی مستقل برای خود خودش دارد تا بتواند بدون دغدغه روحیه و انرژی از دست رفته اش را بازیابد.

پس به عقیده شما چون اسلام دست خانم را برای ازدواج مجدد بعد از فوت همسر باز گذاشته، این توقع به استقلال یک بهانه است برای آزادی بیشتر!
البته در این مورد هم عقیده نیستم با شما، شاید هم علتش بررسی مصداق ها درون ذهنم باشد. افرادی که این صحبت را از آن ها شنیدم، حقیقتا انسان های دلسوزی هستند و واقعا دغدغه همسر و خانوادشان را دارند. به جد.

+ استقلالی که موجب اسیر شدن مرد نباشد و از طرفی منجر به قطع کامل وابستگی ها (تکیه کردن ها) نشود.

+ نسخه کلی در این باره وجود ندارد و باید هر کس طبق شرایط و پسند همسر خود رفتار کند.


درست میگید، مردی که شغلش ماموریت و رفت و آمد زیاد داشته باشه، برای این که دغدغه زندگیش و نداشته باشه مدااام، نیاز داره یک خانم مستقل در کنارش باشه. 
ولی قبول دارید مردی که شغلش داخل خانه باشد، زمان کمتری برای خود دارد، بنابر این می طلبد تا همسرش مدیریت بیشتری در حفظ خلوت او داشته باشد و دائما به او نچسبیده باشد. (اشاره به شخص خاصی نمی کنم :))) )


خیلی ممنونم از مشارکت تون.
از این که لطف کردید و وقت گذاشتید.
صحبت های شما و دوستان برکات خیلی خوبی برای من داشت. حتی سوالات و چالش ذهنی ام روشن تر شد و انگار که تازه کشف مهمی کرده باشم. :)))

من کامنتها رو نسبتا خوندم.
نظر دادن تو این بحث کار سختیه. چون کاملا سلیقه‌ایه. من زنی رو میشناسم که از اینکه همسرش حتی برای خریدن دفترچه یادداشت هم زنگ میزد و رنگها رو میگفت تا با هم‌فکری دفترچه بخرن لذت می‌برد و اسمش رو میذاشت اهمیت دادن به نظر همسر، اما خودم از اینکه مستر هربار میره خرید ده بار زنگ میزنه و سرچیزهای مختلف نظرسنجی میکنه کلافه میشم با اینکه واقعا سر موضوعات مهم زنگ میزنه و نه رنگِ جلد دفترچه‌ها! :/
از اون طرف یک نفر استقلال مالی زن رو باعث ویرانی زندگی میدونه و اگر زن باشه کار نمیکنه و اگر هم مرد باشه به همسرش این اجازه رو نمیده، و یکی مثل دوست من حتی یک روز خونه بودن زن رو هم عین اسارت میدونه و همسرش هم مدام بهش میگه تو خونه بیکار نشین و از استعدادهات استفاده کن و مولد باش نه مصرف‌کننده(البته از جنبه مثبت نه تحقیر)
در نتیجه نمیشه حکم قطعی صادر کرد و آدمها ربات های صفر و یک نیستند که بشه بر سر چارچوب خاصی براشون به توافق رسید و حکم قطعی داد.
حتی شارع مقدس هم همه چیز رو مباح کرده و کار رو به خود مکلف سپرده.
اما چیزی که از روانشناسان معتمد شنیدم اینه که مرد نیازمند تامین کردنه و زن نیازمند تکیه کردن.
اما یه حدی داره دیگه و این حد در بین آدمهای مختلف متفاوته.
باید آدم مربوطه رو شناخت و در مورد خود او بحث کرد. من نمیتونم درست و غلط خاصی رو تجویز کنم. گاهی مردی مایله که زن دربست محتاج او باشه و گاهی مردی از مشاهده استقلال همسرش حس غرور و افتخار داره. این از ظرافتهای زنانه و مردانه است که اون زن مستقل رشته عاطفه و نیاز رو پاره نکرده باشه و اون مردی که زنش رو وابسته‌ی کامل دوست داره هم کاملا حس تامین شدن رو به همسرش داده باشه. استعدادها و ایده‌آلهای آدمها متفاوته. و هیچگونه صفر و یکی وجود نداره جز بر سر موضوعاتی که شرع تعیین کرده که همونها عینا مطابق خواست ذاتی تمام آدمهاست و سایر موضوعات طیف دارند.
پاسخ:
:)) رنگ دفترچه! الهی ...

ممنونم از این که وقت گذاشتید. لطف کردید. صحبت های شما خیلی به صحبت های بانوچه نزدیک هستش. اونجا نظرم رو گفتم.
فدای دستتون بانو.
سلام.
فرصت نشد کامنت ها و پاسخ شما به کامنت ها رو بخونم.
اما به عنوان جواب خودم به پست:
معتقدم نمیشه با یک نگاه کلی گفت که مردها از زن وابسته خوششون میاد یا مستقل. چون هم تعریف این دو در هر فرد متفاوته و هم کلا سلایق و کشش مردها در این زمینه کلی نیست و متفاوت هستن، به گونه ای که ممکنه بعضیا از زن ضعیف و وابسته به خودشون خوششون بیاد و بعضیا برعکس، نه!
اما در کل برداشت خودم اینه که اکثریت دنبال زن ضعیف نیستن. مواردی رو دیدم که طرف با وجود تأهل کشیده شده به سمت یه دختر دیگه فقط به این دلیل که دختر مستقلی بوده و گفته خانمم زیادی وابسته‌ست و منو دل‌زده کرده!

یا یکی از ملاک ها و مواردی که همسرم به من کشش پیدا کرد، از من خوشش اومد و خواستگاری کرد همین مسئله استقلال من بوده.
استقلال هم فکری و هم رفتاریه. یا به قولی "شیر زن" بودن.
همسر من مطمئنه که اگر روزی نباشه من از پس خودم بر میام. و این برداشتی که از من داره به من اعتماد به نفس بیشتری میده. بنظرم آقایون باید این استقلال رو به همسرانشون بدن تا شخصیت محکم و اجتماعی خودشون رو پیدا کنن.
اما با این وجود من به عنوان یه دختر دلم میخواد کمی ضعیف باشم بعضی جاها و به کسی تکیه کنم. (فقط بعضی جاها) مثلا وقتی کنار پدرم هستم دوست دارم همچنان پدرم قهرمان زندگیم باشه و خودمو لوس کنم و دخترونگی کنم.
پاسخ:
سلام عزیزم. ممنونم از توضیحات تون
قطعا هرچیزی از حد تعادلش خارج بشه دلزدگی میاره، برای همین هم من سوالم این بود که این حد و مرز کجاهاست?! چون از چند تا مرد و پسر دم بخت شنیده بودم این خستگی و کلافگی رو. 
البته به شخصه معتقد به تکیه کردن هستم نه وابستگی، چون توی ذهن من وابستگی بار منفی داره. [حالا این که به شخصه توی عمل چه طور هستم بماند.]
قطعا ما ها یه جمعیت کوچیکی هستیم که تجربیات ما قابل تعمیم دادن نیستن :) اما با این حال من دوست داشتم تجربیات دوستان رو بخونم. چون شرایط خودمو میدونم، می تونم چیزی که به کارم میاد رو به کار بگیرم. از طرفی چون از زبان آقایون شنیده بودم ولی کامل باز نشده بود و خیلی گنگ و مبهم بیان شده بود، فوق العاده واسم اهمیت داشت که حتما آقایون لطف کنن جواب بدن.

شما به عنوان کسی که همسرتون، شما رو به این ویژگی میشناسه، تا جایی که براتون مقدوره، واسمون بنویسید یه چیزای ریزی رو توی رفتارها و انجام امورات روزمره تون. چی باعث میشه که شما به این ویژگی شناخته بشید? حتی اگر نتونستید عمومی بنویسید، واسم یه بخشیش رو خصوصی بفرستید، بعدا اگر قرار به جمع بندی شد، این جا می نویسمش

ممنونم از شما :)
اره اتفاقا رهبر هم میگه
«اونجایی که هر چقدر محبت زیاد بشه اشکالی نداره بلکه خوب هم هست، محبت بین زن و شوهره»
پاسخ:
دقیقا منظورم همین بود.
و من این و بارها از زبان بزرگان شنیدم.
درباره مطلبی هم که «یک مرد» نوشتن
این رو میتونم بپذیرم که احساس نیاز آدم ها به هم
این تعلق و وابساگی رو ایجاد می‌کنه.
نباید نیازها رو قطع کرد.
چه در باب دارایی و اقتصاد
چه موقعیت اجتماعی
چه محبت ها...
باید اون نیازه زنده بمونه.

البته بنظرم از اون مهمتر
وظیفه گراییه.
یعنی تو به عنوان همسر موظفی اطاعت کنی، موظفی محبت کنی، موظفی آرامش بدی.
این چیزی جدای عشق نیست ها
اولش با وظیفه شروع میشه
ولی کم کم از اثر همون کاری که بخاطر امر خدا انجام دادی، محبت هم میاد... شاید خیلی عمیق تر از محبت های دیگه.

این دوتا نظر، چکیده ی همون حرفهایی بود که میخواستم تو مطلب عشق طولی بنویسم.
نوشتمش، ولی نامرتبه، باید ویرایش بخوره. و الا همین روزها حتما پستش میکردم.
از طرفی باید بتونم نظراتش هم جواب بدم.
پاسخ:
ممنونم از توضیحات شما خواهر جان.
جالبه دیدن تون و باز هم متشکرم


نمی دونم برای همه از وظیفه شروع میشه یا نه
چه بسا با عشق شروع میشه ولی کم کم که عشق و حرارت اولیه کم میشه، وظیفه پر رنگ تر میشه و بعد عشق پخته تری ظهور پیدا می کنه. ..

:)
ان شاءالله که بخوانیمش.
با آرزوی موفقیت در امتحانات درسی و زندگی :*
عاقبت بخیر باشید ان شاءالله
خدا خیر کثیر بهتون بده
سلام
فکر کنم وابستگیه باید جوری باشه ک نشانگر تعلق خاطر دو طرف به هم باشه
یعنی تا جایی که نشان دهنده ی عمق محبت هست، خوب و درسته.
ولی اگه طوری بشه که طرف حس کنه آزادی اش رو از دست داده غلط میشه.
مثلا: حال خوب دو طرف نباید کاملا وابسته به حضور همسر باشه.
مسلما آرامشی که آدم متاهل کنار همسرش داره خیلی بیشتر از هر لذت دیگه ایه. ولی خب نباید صرفا به همون وابسته بمونه. چون همسرش هم مثل خودش ادمه و ممکنه گاهی کم بیاره، یا نباشه.
هر دو طرف باید جدای از همسرشون تفریحات، مشغولیت ها و لذت هایی برای خودشون تعریف کنن. اگه اینها نباشه، میزان توقع از همسر بالا میره. و همسر احساس می‌کنه یه عشق و محبت آزادانه و اختیاری وسط نیست، بلکه مجبوره مهر بورزه...
مثلا بعضی وقت ها لازمه آدم با دوستاش باشه، بدون همسر
یا کلاسی جایی بره. یا حتی درآمدی مستقل از درآمد همسر.
یه حالتی باید باشه که آدم در عین احساس تعلق، حس آزادی هم داشته باشه.
یه تعبیری میخوام بگم امیدوارم تو این زمینه هم کارساز باشه
آدم باید حواسش باشه که همسر، همه ی زندگی آدم نیست.
همسر فقط همسره... میتونه بهترین رفیق باشه، میتونه بهترین همراه باشه، ولی همه چیز و همه کس نیست. همسر یک آدمه، در جایگاه همسری.
من هم همون آدم سابقم که فقط یک نقش مهم بهم اضافه شده.
این نکته هم برای مجردها خیلی مهمه، هم متاهل ها...

پاسخ:
سلام عزیزم.

+ شما یکی از مصداق های مستقل بودن خانم رو در نحوه ابراز احساسات و میزان وابستگی او و نمودش در مقابل مرد می دونید. 
+ وابستگی تا جایی که برای دو طرف خوشایند باشد و دیگری حس نکند در حصار محبت همسر افتاده. 
+ حال خوب دو طرف، صرفا وابسته به حضور همسر نباشد.
+ داشتن تفریحات فردی به همراه دوستان 
+ برنامه ریزی برای پیگیری اهداف شخصی
+ از همسر به اندازه همسر بودنش توقع داشته باشیم، قرار نیست او نقش تمام افراد زندگی ما را بازی کند. خواهر، برادر، پدر، مادر، دوست و ... هر کدام قرار است نقش خودشان را در زندگی ما داشته باشند. 
+ شخصیت مستقل من پس از ازدواج قرار نیست تعطیل شود، فقط بواسطه نقش جدید وظایف و موقعیت های جدیدی پیش روی او قرار گرفته.


ممنونم که وقت گذاشتید و نوشتید و نزدیک بود خیلی به خواسته ذهنی من.
البته جالبه که توی بحث محبت همسران، توی صحبت های بزرگان جایی ندیدم از افراط در محبت صحبت بشه و گفته شده در این باب زیادش هم کمه. ولی جالبه این بحث بروز و ظهور و جلوه دادن این محبت ... 
پس چی باعث میشه این محبت ه بزنه زیر دل همسر? توقعی که از محبت دیدن متقابل پشت اون محبته???? ترس از اینه که اگر من یه روزی نباشم خانمم فرو می ریزه??? یا چی???

۳۱ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۴۵ خانم الفــــ
سلام بانو جان :)
ممنون بابت پست. من که چیزی نمیدونم. هی میام کامنتها رو میخونم. خدا خیر به شما و دوستان بده
پاسخ:
سلام به روی ماه شما :)

:))
نههههه نه. من چشم امید دارم به شما
خدا خیر بده به همه تون. :*

+ به همسرجان جانان گفتم بیان بخونن نظرشون رو بگن :| گفتن نه. نه واقعا آیا درسته این سوالات چالش برانگیز و در ذهن من ایجاد می کنند بعد نمیان. :/  البته میدونم که خواستن حریم شخصی من در فضای وبلاگ حفظ بشه و واسه همین نمیان. :)) حضوری میرم میپرسم ببینم جواب میگیرم.
سلام و درود
راستش من متاهل نیستم
ولی دوست داشتم سوالتونو جواب بدم
من اینکه زن بعد ازدواج از نظر درآمد مستقل باشه تا یه حدی رو دوس دارم ولی نه اون اندازه ای که اختلاف ایجاد کنه و باعث جدایی شه اگه هم در آینده همسر مورد علاقه ام با این موضوع مشکل داشت شاید حتی کوتاه هم بیام
کلا بنظرم همه مستقل بودن ها تا زمانیکه دو طرف موافقش باشن خوبه
پاسخ:
سلام به شما :)

شما واقعا لطف کردید. سپاس گزارم

+ ممنونم از این که قابل دونستید و نظرتون رو برام نوشتید.

+ استقلال داشتن زوجین در هر زمینه ای، به شرط توافق و در صورتی که موجب از هم پاشیدن بنیان خانواده نشود.
سلام
خوبید؟
التماس دعا!
پاسخ:
سلام عزیزم.
الحمدلله رب العالمین سر حالم. :)
حاجت روای بخیر باشید ان شاءالله. به یادتون هستم ان شاءالله
برای ما هم بسی التماس دعا
خب سلام.
من چون مدت زیادی نیست که به جرگه متاهلین وارد شدم بالتبع تجریباتم کمتر از باقی دوستان متاهله :)
اما خواستم همین مقدار تجربه رو هم باهاتون به اشتراک بذارم.

چیزی که من از تعریف استقلال مثبت تو روابط بین خودم و همسرم فهمیدم، فقط انجام کارهای بخصوصی که از عده خودم برمیاد نیست. خصوصا در رابطه با این سوالتون که گفتید: «اگر من روزی دیگر در کنار خانمم نباشم، آیا او از عهده خودش و خانواده باقی مانده بر می آید؟» من جواب مثبت به این سوال رو تو "درایت و مدیریت زن" تو امور روزمره و پیش پا افتاده دیدم. لازم نیست حتما بریم کارهای اداری رو خودمون انجام بدیم تا مردمون نگرانی از این بابت نداشته باشه. بلکه وقتی ما تو مشکلات ریز و درشت زندگی، از روابطمون با دیگران و حرف ها و.. تا مشکلات اقتصادی و هرچیز دیگه ای، درایت کافی رو به خرج دادیم و همسرمون شاهد این بود که ما صبر و تحمل کافی رو داریم و با فهم و منطق می تونیم این مشکلات رو مدیریت کنیم، مطمئن میشه که وقتی نباشه هم این درایت زندگی همسرش رو حفظ می کنه. (البته خود این درایت هم باید طوری باشه که حس عدم وابستگی کامل به مرد رو بهش القا نکنه که دیگه اینجا نیازمند ظرافت ها و سیاست های زنانه ست.)
بنده بعد این مدتی که با همسرم بودم، یه بار تو نظرسنجی از افراد متاهل سوال کرده بودن که بهترین معیار واسه انتخاب شریک زندگی چیه؟ من این سوالو بهشون گفتم. و ایشون در کنار دو سه تا از معیارهای مهم، خیلی رو این نکته تاکید کردن که اون شخص باید "نگاه درست به زندگی" داشته باشه. و میگفتن نگاه درستت به زندگی تو خیلی از مشکلات کار رو برام راحت کرده.
برای مثال ما وقتی به مشکل مالی برمیخوریم و فکر همسرم درگیر میشه و فکر میکنه که داره به من سخت میگذره و واسه همین ناراحت میشه، باهاش صحبت می کنم و بهش یادآوری می کنم که هدف ما از ازدواج چیزی فراتر از ایناست و همه اینا فدای همون هدف. خب همسر من وقتی می بینه من به زندگی اینطور نگاه میکنم، مطمئن میشه که اگه یه روزی نبود، همین نگاه به شرایط منو نجات میده و نمیذاره خودمو ببازم.
اینکه هر حرفی ما رو بهم نریزه و هر سختی دلمون رو نلرزونه و مردمون این رو ببینه، قلبش رو آروم می کنه. "داشتن روحیه شاد" تو شرایط مختلف به نظرم خیلی مهمه.

این تجربه من بود :)

البته موارد دیگه ای درباره انجام برخی کارهای شخصی هست اما چون نمیشه به طور کلی برای همش نسخه پیچید صحبت ازش سخته. اگه سوالتون جزئی تر بود بهتر میشد بهش جواب داد :)
پاسخ:
سلام به شما. ممنونم. :)


خیلی لطف کردید و ممنونم از وقتی که گذاشتید.

توضیحات بسیار خوبی بود. زحمت کشیدید.

+ استقلال مثبت در روابط یعنی "درایت و مدیریت" زن در امور روزمره زندگی; به تعبیری، داشتن صبر و تحمل در برابر مشکلات و با فهم و منطق مدیریت کردن آن ها [به گونه ای که منجر به خدشه دار شدن استقلال مرد و قطع وابستگی کامل از او نگردد. با کمک سیاست ها و ظرافت های زنانه]

+ داشتن "نگاه درست" به زندگی
+ محکم بودن در مقابل ناملایمات
+ داشتن روحیه شاد در هر شرایط


+ به نظرتون "درایت داشتن" و "نگاه درست داشتن" خیلی کلی نیستند? 

مثلا مثال اقتصادی تون به هدف من نزدیک تر بود.

میخواستم اگر هر کدوم از شما ها بتونید ریزتر در موردش صحبت کنید. 


+ اون کار اداری که ازش صحبت کردم، اصلا یه مثال شخصی نبود. بلکه دیدم که این موارد از طرف آقایون مطرح میشه که خوبه زن توی این مسائل خودش اقدام کنه. یا حتی مدتی به کاری اقتصادی مشغول باشه. یا فرضا تا حدودی روحیات مدیریتی داشته باشه و مدتی بره و افرادی رو مدیریت کنه. این سوالات من در مقابل صحبت ها و انتظاراتی در صحبت های آقایان دیده شد که صحبت شان جنبه عملی بود و نه صرف روحیه ی فلان کار را داشتن. بالقوه نه :) بالفعل.



چون خودم میدونم از چی صحبت می کنم، :)) انگار خیلی واضحه واسم. ولی برای همینم آوردن سوال جزئی تر واسم سخت تره. چون نقطه ابهام سوالهام رو درک نکردم. ولی واسه همه کلی بوده سوال ها. 

در کامنت جناب آقای دچار که ان شاءالله به زودی تاییدش می کنم، بیشتر توضیح می دهم در مورد هدف و نگاه م.

نمیدونم چندمین باره دارم این پست رو باز میکنم که بیام از تجربه و نظرم بگم و هربار یه کاری یه مشکلی پیش میاد و میگم باشه بعدا می نویسم و بعدم یادم میره. ولی ان شاء الله می نویسم بالاخره :)
پاسخ:
ان شاءالله ان شاءالله
من که مشتاقم
تا حالا ده بار اومدم این پستت. هی میخوام یه چیزی بگم انقدر بدو بدو میام و میرم فرصت و تمرکزش پیش نمیاد.
ولی میام قول میدم.
پاسخ:
:)) ببخشید اگر مایه آزار شده.
دوستان گفتن به روز رسانیش کنم تا متوجه بشن کامنت جدید اومده بیان بخونن. 

چههه خوب. مشتاقم
من کامنت ها رو خوندم
ممنون که بازنشر کردین.زیر حجم کثرات یادمون رفته بود :)

+ من یه سوال مهم به ذهنم رسید واسه شما که خانم مذهبی هستید. سوالم چند بخش داره:
++ استقلال زن چیه؟ آیا شبیه استقلال مرد (از خانواده اش بعد از ازدواج) هست؟
++ اگر زن رو قلب خانواده بودونیم و مرد رو مغز خانواده. بازم استقلال معنی داره؟
++شاید لطافت زن به این است که کمک بکنه نقص های شوهرش برطرف بشن (یا به تعبیر دینی پوشش باشه واسه نقص های شوهرش) و اینکه بدونه شوهرش چه نیازهایی بهش داره و هم اینکه بدونه چجوری اون نیازها و نقص ها رو مدیریت کنه (اینا که گفتم متقابله)
پاسخ:
سپاس که خواندید.


+ بنده خواستم نظرات خودم را در پایان نظرات دوستان بنویسم و این سوالات در نتیجه صحبت ها و خواسته هایی که از زبان مردها و پسرهای دم بخت دور و برم شنیده بودم با واسطه یا بدون واسطه، بود. برای بنده جالب بود که حقیقتا آقایان چه طور به این مقوله نگاه می کنند و نظرشان چیست? مخصوصا که نویسندگانی که این جا را دنبال می کنند انسان های دغدغه مند و مذهبی هستند اغلب.


+ به نظرم استقلال بعد از ازدواج، برای یک خانم یک استقلال فردی مثل دوران مجردی نیست. الان دارای استقلالی به معنی داشتن یک نقش ویژه در یک خانواده جدید شده است. 
شخص هنوز فردیت خودش را دارد، اما این فردیت و استقلال زیر مجموعه یک خانواده رفته و بواسطه همان نقش ویژهه یک جور دیگری این ها تعریف می شوند. انگار که شخص استقلالش داخل یک مجموعه متناهی(بی نهایت متناهی) (دستت باز است اما با قیودی) قرار گرفته. اصلا ببخشید که بنده خوب بلد نیستم بنویسم ذهنیتم را. چون به هر حال قرار گرفتن تحت ولایت مرد یک مسئولیت ها و عملکردهای خاصی را می طلبد. تحت ولایت بودن هم به معنای زیبای آن گرفته شود، نه این که گمان شود کسی تحت سلطه دیگری ست. :) بلکه مقصود لطیفی مد نظر است. زن و مرد تلاش می کنند برای رسیدن به یک هدف متعالی. این جا زن و مرد همراه هم هستند. مرد نقش های سخت و سنگین را به عهده دارد و زن در این راه یاری گر اوست. 
مرد بواسطه مسئولیت و تعهد خیلی بزرگ و سنگینی که دارد، طبیعتا استقلالش به گونه ی دیگری تعریف می شود. 

مثلا قرار نیست زن استقلال مالی داشته باشد به گونه ای که همسرش احساس کند بدون تامین مالی او، زن به تنهایی خودش را اداره می کند. اما خب می شود خانم مهارت هایی در زمینه تامین مالی بلد باشد و یا کاری مطابق سلیقه و ذوق خود انجام دهد که بحث اقتصادی را هم داشته باشد. (بالاخره با مدیریت هایی که در این زمینه لازم است بوسیله ی دوطرف انجام شود. مثل این که شغل مناسب شان یک خانم باشد و ...) 


+ شاید لطافت زن به معنای پوشش بودن برای نقص های همسر و کمک به رفع آن هاست.


+ شاید بنده خیلی قضیه رو پیچیده کردم، ولی سوالاتم خیلی ساده هستن. توی کارهای شخصی که یک خانم خونه انجام میده، اگر چه کارهایی رو به تنهایی انجام نده و وظیفه اون ها رو به دوش همسرش بگذاره و یا بخواد دوتایی انجامش بدن، از دید یک مرد ضعیف شمرده میشه و غیر مستقل? مثلا خرید خونه، مثلا دکتر رفتن، مثلا مشکلات تحصیلیش ...

+ دیدین میگن احساساتی بودن زیاد زن ها خیلی خوب نیست و یه جاهایی رو اعصاب مردهاست?! حالا من سوالم اینه که آیا این عمومیت داره? یعنی چه جوری باشن که زیادی احساساتی شمرده نشن? واقعا جزء فطرت یک زن نیست این قضیه?! باید مدیریت بشه? 
آخه بستگی داره به تعریف ما آدم ها
اولا یک زن یا یک مرد، توی زندگی باید یه تکیه دیگری داشته باشند و اون خداست
به قول دکتر حبشی، ما صاحب کسی نیستیم. نه زن صاحب مرده و نه مرد صاحب زنه
چیزی که در زندگی 99 درصد ماها دیده میشه همین حس صاحب بودنه! طورری که تهش طرفین حس می کنند: ای بابا عجب اسیری شدم ! اسیر مرد! اسیر زن!
(این بحث اسارت خیلی گسترده است، و در عین حال حقیقت)


هر کسی برای خودش استقلال داره که توی یه چهارچوب خانواده که قرار میگیره برای زندگی کردن توی اون چهارچوب ملزم میشه که وظایفی رو انجام بده
خیلی مسائل هست که بین زن و شوهر باید به توافق برسه. مثلا زنی که استقلال مالی داره و بعد از این طریق مرد احساس حقارت بکنه این یعنی اون زن کارش درست نیست. اما نه بعضی ها هم هستند استقلال مالی دارند ولی طوری رفتار می کنند که احساس حقارت که نه چه بسا احساس عزت هم بکنه!

من که همیشه ته هر ماجرایی به این نتیجه می رسم که فقط و فقط این من هستم که به اطرافیانم و علی الخصوص همسرم میگم که با من چه رفتاری رو داشته باشه و چه منطقی رو پیگیری کنه! ما نمی تونیم آدم ها رو تغییر بدیم ولی وقتی رفتارها و طرز حرف زدن ها و بیان مون رو عوض می کنیم می بینیم طرف مقابل هم خود به خود واکنشی که ما منتظرشیم برآورده می کنه :)

پاسخ:
برای سه خط اول صحبتت: درست میگی و چه قدر این حرف مهمه. ممنونم ازت :*
+ تکیه گاه اول خدا
چه نکته خوبی. ممنونم از بابت یادآوریش :*
+ هیچ کس صاحب دیگری نیست


+ دقیقا دلم می خواد این استقلال شخصی در بستر خانواده برای یک خانم از دید شما واسم مبسوط تر بشه. چه پارامترهایی داره این قضیه. خیلی مهمه واسم


درسته. استقلال مالی به گونه ای مدیریت بشه که موجب حفظ عزت و اقتدار مرد بشه. 
+ پس میشه واسه استقلال توی زمینه های دیگه هم حواس جمع این قضیه باشم. :/ اما واقعا می تونم تعمیمش بدم و واسه استقلال توی زمینه های دیگه هم مطرحه یا نه. اونجا جنس بروز استقلال فرق میکنه?!


چه صحبت خوبی. ممنونم ازت. :*
+ اساسا من کسی رو نمی تونم تغییر بدم. پس رفتارهای من هست که تعیین می کنه همسر با من چه برخوردی داشته باشند.

سلام.وقت بخیر
آقا هستم و متاهل نیستم البته ولی چون مطالعه اندکی برای آینده زندگیم و همینطور علاقه شخصی دارم خواستم این نظر رو بنویسم
اگر دوست داشتید کتاب "زن بودن" خانم تونی گرنت را بخونید که حجمشم زیاد نیست و درباره تعادل چهار انرژی زنانه صحبت میکنه و اینکه چطور لطافت و استقلال و ... به تعادل برسه.

خلاصه ای از این کتاب در اینجا
http://doctorshiri.com/fa/1388/07/18/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%86-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%AA%D9%88%D9%86%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D9%86%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%D9%86/
و این جا
http://behinegi.com/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%86-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D9%86%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D9%86/

این جا هم نظرات بقیه در مورد این کتاب :
https://www.goodreads.com/book/show/2723299

موفق باشید
پاسخ:
سلام علیکم. سپاس گزارم. 
خیلی لطف کردید. 
لینک ها رو مطالعه کردم، ان شاءالله در اولین فرصت میگیرم کتاب را و می خوانم. خلاصه ارائه شده نشان می دهد، صحبت های کتاب به سوالات ذهنی بنده خیلی نزدیک است.

سپاس گزارم
زندگی مشترک از اسمش پیداست. بیشتر از اینکه در پی استقلال باشیم، باید اقتدار پیدا کنیم. با کسب دانش و آگاهی و مهارت. تا بتونیم مشاور مطمئن و هوشمند و دلسوز همسرمون باشیم. به یک زن مقتدره که میشه تکیه کرد، نه لزوما یک زن مستقل!
پاسخ:
میشه لطف کنید مؤلفه های یک زن مقتدر از دید خودتون رو برام بنویسید?
جزئی 
فدای دستتون
اومم سوالت شفاف نیست

شاید می خواهی بدونی که: بالاخره زن باید برای خودش مستقل باشه یا همیشه در زیر سایه شوهرش باشه؟
خوب بعد موقع بحران زن چی میشه؟ میره توی کما چون هیچی از استقلال بلد نیست.

درسته؟ سوالت اینه؟
پاسخ:
زیر سایه شوهر و چنین مفهومی، نه. این دید مد نظرم نیست. :))

ببخشید که گنگ نوشتم.
به نظرتون کجاها یک زن خوبه که به همسرش تکیه نکنه? شمای نوعی به نظرتون یک خانم چه ویژگی ها و چه عملکردی داشته باشه که ضعیف دیده نشده، لطیف دیده بشه? 
+ کسی که مرد بدونه در غیابش هم خیالش راحته از زندگیش. یا یه چیزی مثل این. 
آره اگه چنتا مثال بزنید تا سوالا مفهوم تر بشه بهتره
پاسخ:
این که از دید یک مرد، تکیه کردن خانم در چه اموری در حیطه زندگی مشترک نشانه ضعف اوست? 
این که می گویند خانم باید لطیف باشد، لطافت در چه زمینه ها و در چه رفتارهایی را از همسر نمی پسندد یک مرد? (منظور در حیطه خانواده و نه در برخورد با نامحرم  و آن چه اسلام نهی کرده است.)
یعنی لطافت یک خانم برای همسرش تا کجا لطافت به حساب می آید? از کجا به بعد ضعیف بودن و ضعف.
یک مرد دوست دارد همسرش در چه حیطه هایی از زندگی مستقل عمل کند? فرضا خریدهای خانه، داشتن تفریحات مستقل، سفر رفتن به تنهایی، نترس بودن و ...

+ مثلا یک خانم به لحاظ روحی در مقابل مشکلات طبیعتا ممکن است شکننده تر از یک مرد باشد، واکنشی که او نشان می دهد، چه واکنش هایی را از سر ضعف می بینید? یک آقا می پسندد در این مواقع همسرش چه طور باشد? 

امیدوارم توضیحاتم اوضاع را بدتر نکرده باشد.
سلام
مطلب قبلی رو امروز خوندم
یه جمله خوبی تو نظرات دیدم، اینکه مردها دوست دارن یه خانم قوی با لطایف زنانه بهشون تکبه کنه
نه یه خانم ضعیف

و حالا ابن جمله خودش دنیایی از حرفه.
بنظرم آقایون دوست دارن شما از پس خودت بربیای، در این حد که این احساس امنیت رو بهشون بدی که اگه یوقت نبودن، حالشون خوب نبود یا هر عاملی باعث شد نتونن حضور موثری کنارت داشته باشن، تو میتونی خودتو پیش ببری.
گرچه قطعا نیازهای آدم کامل جبران نمیشه بدون همسر، ولی مثلا اینطور باشه که شما به جز همسرت و اموری که بواسطه ازدواجت برات موضوعیت پیدا کرده، فعالیتی داشته باشی... تا شخصیت مستقلت سرجاش بمونه
یا تفریحاتی داشته باشی بدون حضور همسر و...
من فعلا به سوال این مطلبت جوابی ندادم و عمیق هم فکر نکردم...شاید کلا هم نشه پاسخ موثقی بنویسم برات، فقط یکم تعریفو باز کردم.تا بعد ک بیشتر فکر کنم
پاسخ:
سلام به شما

ممنون از این که خواندید.
+توضیحات تون خواندنی بود
ان شاءالله منتظر خواندن نظرات تون هستم.


+ دوستان به این سوالات به عنوان دغدغه فردی و شخصی نگاه نکنند. به عنوان سوالی که من نوعی به عنوان یک زن به دنبالش هستم پاسخ بدید. 
سلام من خواننده ی وبلاگ شما حدود یه سال پیش بودم بعد دیگه گم کرده بودم وبلاگتون رو و فراموش کردم الان دوباره یادم اومد خوشحال شدم که هنوز فعالیت دارید
راستی حالتون خوب شد؟ ان شاءالله همیشه شاد و سلامت باشید
پاسخ:
سلام به شما.
ممنون از لطف شما. 
محبت دارید.

الحمدلله
ان شاءالله به دعای خیر شما دوستان و بزرگواران. 
ان شاءالله حاجت روای بخیر باشید.
سلام
تو این پست مفصل راجع بهش هم نوشتم هم در پاسخ به دوستان توضیح بیشتری دادم:

http://iekmard.blog.ir/1397/08/12/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%AB%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%AE%D8%B1%D8%A8-%D9%88-%D9%88%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D8%B4%D9%88%DB%8C%DB%8C
پاسخ:
سلام علیکم.

سپاس گزارم.
لطف کردید.
به طور کامل مطالعه کردم.
دوستان هم می توانند مطالعه کنند و نظراتشان را بگویند.
۲۴ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۵۹ صحبتِ جانانه
سلام
سوال خیلی جالبیه
دوست دارم دنبال کنم پاسخ دوستان رو
ولی خودم فعلا جوابی نمیدم
پاسخ:
سلام به شما بانوجان

:)
منتظر پاسخ دوستان و بزرگواران می مانیم.

شکرپاره

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">