" بسم الله الرحمن الرحیم "
کار را به خیال خودت تمام شده دیده ای و توی ذهن کوچکت ان قلتی بهش وارد نیست. به خودت تلقین کرده ای که نفس راحت بکش تمام شد. سربلند کنی و ببینی بازهم برگشتی همون پله های پائینی که بودی این بار با پاهای زخمی و تن خسته! از همه بدتر ذهن کوفته! بین همه این لِه شدگی ها فقط چیزی که آرامت میکند یک چیز خواهد بود اینکه با حضرت مادر دوستی عمیقی یافته ای! اینکه هر وقت دل کوچکت گرفت سربگذاری به دامن مهربانش و با اشک هایی که برایش میریزی از سنگینی بغضی که توی گلویت در حال منبسط شدن و تکثیر است می کاهد.
نمیدونم چرا هیچ کس دقت نمیکند که اعمال مان ممکن است یک کتک مفصل برای دلِ نازک طرف حسابمان باشد! زندگی نکبتی شده ، یک جور حالت تهوع نافرمی نسبت به این دل بستن ها و دل کندن های متوالی پیدا کردم! ضریب کش سانی دل آدم بخدا محدود است بعد از حد انتها دیگه میپاشه از هم ...
السلام علیک یا امّی یا فاطمة الزهرا اغیثینی
السلام علیک یا صاحب الزمان اغیثینی
+ خدایا توقع من از همه این زندگی فقط آغوش محبّت تو بوده و بس ...
+ التماس دعا برای این حقیر ...
وَ اِلی اللهِ تُرجَعُ الاُمور ...