متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات
  • ۳ آذر ۰۳، ۲۳:۰۶ - ن. ..
    هوم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گناه» ثبت شده است

" بسم الله الرحمن الرحیم "

سلام 

السلام علیک یاامّی یافاطمة الزهرا اغیثینی

داشتم به این فکر میکردم که یه وقت یه کسی هست خیلی دستش تنگه اون قدر که توان مالی اجازه نمیده نون شبش رو تامین کنه! بهتر بگم اصلا توان مالی نداره! حالا طرف داره از گشنگی میمیره،خُب چی کار کنه بشینه تا بمیره؟! این در اون درم زده کارش به جایی نرسیده ودستش جایی بند نشده تا یه پولی دستش رو بگیره! یعنی بگم یه جورایی تلاشش رو کرده ولی این قدر به در بسته خورده که همه وجودش و روحش خُرد و خمیر شده یه جورایی!! نه اینکه توکل نداشته باشه نه! فرض کنید طرف حسابی هم یاد خدا و کرمش بوده ولی خُب قبول کنیم ماکه ایمان مون به اون حد نیست که بر مقدّرات خدا صبر بی اندازه و بی چون و چرا به خرج بدیم! یه جایی وقتی آدم زیاد به در بسته میخوره دیگه دل زده میشه از همه چیز! منظورم از خدا و رحمتش نیست ولی دیگه عقلش به جایی قد نمیده!

ذهن تون برگرده به همون که داشت از گشنگی میمرد خُب طرف چیکار کنه فرض کنید یه روز دو روز نهایتا یه هفته صبر کرد خُب اگه این طوری بگذره جون میده میمیره دیگه انگیزه ای هم براش نمی مونه که بخواد راه به جایی ببره! بااینکه چشمش به لطف خداست ولی ... 

حالا طرف چه قدر باید خود دار باشه که نره دزدی نمی گم گدایی که اونم ... میگم دزدی که روشن باشه کارد به استخون رسیده! حالا تکلیف چیه ؟! باید چی کرد؟!

این حس ناچاری روی آوردن به گناه که شیطان کثافت القاء میکنه رو چه جوری باید مهار کرد؟! ناظر به اینکه طرف خسته و درمونده شده؟! حالش از وضعش که شاید هزاران عامل و افراد دیگر مقصرش هستن به هم میخوره شاید!

چه جوری میشه طرف درموندگی شو درمان کنه وخودش رو قانع کنه حتی در صورتی که همین طور از گشنگی مرد نره سراغ حرام! نره سراغ دزدی!

این رو میشه در مورد مسائل دیگه هم به همین صورت نگاه کرد! در فضای کلی حرف زدم شخصی نبود!

وَاِلی اللهِ تُرجعُ الاُمور ...

۲۶ نظر ۱۳ دی ۹۲ ، ۲۰:۴۴

این متن کامنت دوستم هست

سلام. زیارت قبول. خوش بحالتون. خوش بحال دوستتون. برادر جدید مبارک. سفارش مارم به داداشتون بکنید. این روزا بیشتر از همیشه به دعا نیاز دارم ولی دلم نمیخاد به کسی التماس کنم دعام کنه. اصلا نمیخام کسی دعام کنه. اصلا دیگه نمیخام دعاهام مستجاب بشه. اصلا دیگه دعا نمیکنم...

گاهی حالم از زندگی نکبتی که برا خودم درست کردم بهم میخوره شاید هم زندگی که برام درست کردن...
نمیتونم وجود خدا رو انکار کنم چون با همه وجودم حس میکنم که هست ولی دیگه دلم نمیخاد دوستش داشته باشم اصلا دلم نمیخاد دوستم داشته باشه!!!
پلک شیشه ای عزیزم...دوستی که با ندیدن عاشقت شدم. البته عاشق نوشته هات! توروخدایی که قبولش داری فقط برای آخرین بار دعام کن. این آخرین تلاش منه.
باهام حرف بزن وگرنه از درد تنهایی میمیرم. من تنهام... همیشه تنها بودم. میتونستم دل خوش به "مادر" باشم ولی از سایه مهربونش محرومم. خیلی ازش دورم. گاهی حس میکنم که اول مجازات شدم بعد آلوده به گناه.
این روزا با نوشتن حرفایی که توی دلم بوده فهمیدم چقدر داغونم. اصلا دیگه میخام بیخیال پاکی بشم. میخام اینقدر گناه کنم که دیگه هیچکس منو نشناسه. البته حالا هم کسی من واقعیم رو نمیشناسه ولی دیگه میخام صورتکم رو بردارم و ذات پلید و گنهکارم رو آشکار کنم. برای همه اونایی که دینشون رو از من گرفتن نگرانم که چه به سر دینشون میاد!
ببخشید پرحرفی کردم. فقط چون به دوستتون حسودیم شد ناراحتیمو اینطوری نشون دادم.آخه ناسلامتی یه عمره دنبال شهدا میدویم ولی حتی یه بارهم حتی راه رو نشونم ندادن چه برسه به اینکه خودشونو نشون بدن!!!
اینم بگم منم یه دوست شهید دارم ولی فعلا باهاش قهرم...شایدم اون باهام قهره...
تهش اینکه التماست نمیکنم ولی اگه خاستی دعام کنی مانعت نمیشم...
:(((
۶ نظر ۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۱:۲۲