متی ترانا و نراک
" بسم الله الرحمن الرحیم "
شربتم شربتای نیمہ شعبون ، نذری هم نذری های نیمه شعبون ، از همه بیشتر آش نیمه شعبون مزه میده اما انگار فقط دلم رو به همینا خوش کردم ، آخه مگه میشه یه عالم و نیمه شعبون از این سر تا اون سر ریسه بست و آویز رنگی گذاشت و جشن گرفت و خوشـפـال بود و تولد گرفت و بیـפֿـیال بود ، بیـפֿـیال اینڪه صاפـب مجلس نیستش ، آقا دلمون رو به ڪجای این جشن פֿـوش کنیم بدون شما ، اینجوری که نمیشه باید شمام باشید پس ڪی شمعای کیک تولدتون رو פֿـاموش کنه پس تولدتون رو به ڪی تبریڪـ بگیم ، تاפـالا همچین جشن تولدی دیدید آפֿــــــــــــــــــــــــه مگه میشه ... تاکی بدون شما جشن بگیریم ...
تاڪی این شمعا رو فوت کنیم ... تاکی منتظر باشیم تا بیایید تا تولدتون رو تبریک بگیم
آقا یادتونــہ من یه بچہ راهنمایی بودم قرار شد از طرف مدرسه بیاییم جمڪران اما به من اجازه نمی دادند... من تا اون موقع جمکران نیومده بودم ... نمیدونستم دلتنگی برای شما یعنی چی ... این قده פֿـواهش ڪردم ولی فایده ای نداشت بهم اجازه ندادند ... روزی ڪه قرار بود دوستام بیان با اینڪه من نیومده بودم اونجا و صفاش به دهنم مزه نڪرده بود اما اشڪم در اومد گفتم : التماس دعا ، بعدشم یه نامه دادم بهشون تا بندازن توی چاهی که همه میگفتن یادم نمیره هیچ وقت همه آرزوهام یڪی یڪی برآورده شدند آפֿـریش هم بعد از 5 سال تحقق پیدا ڪرد آقا دستتون درد نڪنه ، آقا قربون محبتتون ، آقای فدای مهربونی توלּ اما از بین اون آرزوها آرزو به دل یڪیشون هنوز برآورده نشده میدونین ڪدومش .... آرزوی فرج شما.... از اون وقت 9 سال میگذره اما هنوز خبری نیست...
الانشم اگہ بخوام פֿـכا وڪیلےפـــساب ڪنم بے معرفتیم بیشتر تو ذوق میزنہ ... نمیـכونم از بیـלּ نامہ هایے کہ تو ے چاه כلم مینـכازم چــלּ تاشوלּ آرزوے فرجہ یا اینکہ از بیـלּ
رفتارهام ڪـכوم یڪیشوלּ رنگ و بو ے رفتار یہ منتظر رو כاره
ولی פـالا گذشتـہ از هـمـہ כلتنگے ها ڪہ نمیتواלּ ازشوלּ گذشت ،
ایـלּ عیـכ بزرگ رو بـــہ همتوלּ تبریـڪ میگم
یا امام زمان פֿـوכتوלּ دستگیرموלּ باشید ،
انشاالله ڪـہ سال כیگــہ آقا פֿـوכشون هم برای این جشـלּ بزرگ بینموלּ باشـלּ
در بیـלּ هیاهوهاے ایـלּ روزها امیـכوارم ڪہ جشـלּ هاموלּ و شاכے هاموלּ باعث شاכے سرورموלּ بـشـہ
نــہ سیـلے بــہ صورتشوלּ
آפֿــہ بزرگے گفتــہ بوכنـכ ڪہ امام زمان از ایـלּ جشـלּ هاے آنچنانے و ایـלּ آهنگ هاے اینجورے(هموجور ڪہ פֿـوכتوלּ میـכونیـכ)
خوشـפـال ڪہ نشـכنـכ هیچ بلـڪہ صورتشون
ڪبوכ شـכه بوכ چرا ڪــہ ایـלּ ها ماننـכ سیـلے برصورت مبارڪ ایشوלּ میشــہ
(ایـלּ ڪہ گفتم رو ایشوלּ כر פֿـواب כیـכه بودند)
+ برای تعجیل כر فرج امام زمان 10 صلوات
פֿـدایا ظهور مولا و سرورموלּ رو نزכیـڪ بفرما
انشاالله به زوכیا قم و جمـڪران قسمت همموלּ بشــہפֿـכایا زیارت ڪـربلا
زیارت פֿـانه פֿـوכت
زیارت قبر رسول اڪـرم (ص)
زیارت مشهد
زیارت قبر פـضرت رقیــہ פֿـاتون و פـضرت زینب (س)
نصیب همموלּ بـڪـלּ
פֿـכایا قربونت برم اول از همه بصیرت و روشـלּ כلی عنایت ڪـלּ
یاכش بـפֿـیر امتـפـان بزرگ روز جمعــہ 24 פֿـرכاכ 1392 פֿـכایا شکرت ... شـڪر...
פـכاقل میـכونم ڪہ استثنائا توے این یــہ امتـפـان سربلنـכ شـכم
عیـכتوלּ همـــہ جوره مبارڪـ






مثل هر بار برای تو نوشتم:
دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد،
“همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ … تو
کجایی؟ تو کجایی…”»
و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند
مگر این رهبر دلسوز، طرفدار ندارد، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش
به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش
زیاد است
که گویند
به اندازه یک «بدر» علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق، ولی او سپهش یار ندارد!
تو خودت! مدعی دوستی و مهر شدیدی!
که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت،
ز هدایت،
ز محبت،
ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد،
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد…
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی کجایی!؟
و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی …
هر زمان بود تفاوت، تو رفتی، تو نماندی.
خواهش نفس شده یار و خدایت،
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت،
و به آفاق نبردند صدایت،
و غریب است امامت.
من که هستم،
تو کجایی؟
تو خودت! کاش بیایی.
به خودت کاش بیایی
موفق باشی
"یاعلی"