صاحب سوپرمارکت عالم
سلام :)
بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب :)
اول از همه زمانی که تصمیم به ازدواج می گیرید بشینید با خودتون سنگ هاتون رو وابکنید ببینید هدف اصلی تون برای ازدواج دقیقا پاسخ به کدوم بخش از نیاز هاتونه،اصلن برای چی میخواهید ازدواج کنید! حالا که هدف تون مشخص شد حواستون باشه که ازدواج یک امر متعالی و مقدس هست پس اگر هدفتون کوچیک باشه در واقع این بزرگ بودن قضیه رو زیر سوال بردید! پس یه دفعه دیگه با خودتون فکر کنید اصلی ترین هدف از اینکه میخواهید از مفرد بودن در بیایید چیه؟؟
میدونید زندگی مثل یه سفر کوه نوردیه اگر قرار باشه تا آخر سفر خودت باشی و خودت خیلی زود خسته میشی،چرا؟ چون بالاخره وقتی داریم یه مسیر طولانی رو دو نفره طی میکنیم توی مسیر هر دفعه هر کدوممون سر صحبت رو باز میکنیم و از یه بابی حرف میزنیم این جوری میتونیم یه مسافت طولانی رو بدون اینکه فهمیده باشیم دقیقا چه قدر وقت گذشته طی کنیم! در واقع این باهم بودنه باعث میشه سختی هایی که یک مسیر داره خیلی به چشم نیادو اصل سفر هدف قرار میگیره! یا مثلا اگر قرار باشه تجهیزاتی برای سفرت تا قله به همراه داشته باشی اینجوری دو نفری این بار رو به دوش میکشید! و یا مثلا توی راه قراره از یه قسمت صعب العبور بگذرید هر کدوم یه پیشنهادی میدید یکی میگه از این مسیر بریم بهتره اون یکی میگه نه به نظر از اون طرف بریم خیلی بهتره در نتیجه اینکه جلوی خیلی از خطرات با مشورت و همفکری گرفته میشه! یا تصور کنید یه جایی پات میلغزه میخوای بیافتی پائین اما اون دستت رو میگیره و نجاتت میده! توی مسیر هوای هم رو دارید و این با هم بودنه خودش انگیزه ای است برای فتح قلّه!
زندگی :)
میبینید اینجوری فک کنم ذهن نزدیک تر شد به هدفی که ازش حرف زدم! حالا که هدفتون مشخص شد بگید ببینم میخواهید نیمه گم شدتون چی داشته باشه ؟ میگید سخته جواب این سوال ؟ میگم بله سخته چون هنوز به مرحله خودشناسی نپرداختیم!
خُب عرضم به خدمت تون که جَلدی یه برگه بردار بیار! بدو منتظرم! حالا شروع کن 6 تا از دوستات رو انتخاب کن تو ذهنت! یه جدول بکش اسم دوستات رو بنویس یا با یه شماره بذارشون توی ستون اول جدول، حالا زحمت بکش جلوش صفات خوب دوستت رو بنویس هر صفت توی یک ردیف! 4 تا صفت خوبی که توی شخصیتش بُلد هست رو بنویس! نوشتی ؟؟؟ باشه صبر میکنم!!!!
حالا زحمت بکش یه جدول دیگه بکش توی ستون اولش صفات جدول اول رو بنویس جلوش بنویس چن تا از دوستات این صفت خوب رو دارند!!! حالا اعداد رو باهم جمع بزن!!
همین کار رو برای صفات منفی بُلد شخصیت دوستت بی زحمت انجام بده!!! چی ؟؟ سخت شد !!! تنبلی نکن بنویس!!!
حالا نمره های منفی رو هم جمع بزن !!! دوست خوبم ببین این نمره ها در واقع شخصیت خودت هست! میگی چرا ! چون دوست آینه دوست هست! در واقع تو و دوستات شبیه هم هستید! البت استثناء برای برخی موارد هست! خُب حالا دستت اومد کی هستی؟؟
:)
بشین بنویس دوست داری همسر آیندت چه ویژگی هایی داشته باشه که تو نداری؟! بنویس خدایا من .............(صفت مورد نظر) را ندارم ولی میخواهم که همسر این رو داشته باشه!
حالا بشین بنویس تو چه ویژگی های گَندی داری که دِلِت نمیخواد همسرت داشته باشه! بنویس خدایا نمیخوام مثل من همسرم ............... باشد.
خُب اینا که گفتم صرف دعا نبودا خوشحال بشی بگی من دیگه کارم حل شد! لیست هایی که نوشتی بذار جلوت اِی پُر مُدِعا حالا خوب گوش کُن : باید تمام تلاشت رو بکنی که صفات و ویژگی های خوبی که علاقه داری همسرت به اون ها آراسته باشه رو توی خودت پرورش بدی! چیه فکر کردی زرنگی وقتی خودت اینا رو نداری میخوای همه ی خوبی ها رو طرفت داشته باشه! تنبل که میگن اینجا مصداق پیدا میکنه! هواست باشه تو هرجور باشی نیمه ات میشه مثل تو،پس سعی کن مثل بچه آدم باشی!
حالا برو سراغ صفات منفی : تمام تلاشت رو بکن صفات و ویژگی های گَندی که داری کنار بذاری یا لااقل کمر همت ببندی برای ترک شون تلاشت رو بکنی! خُب مسلما خیلی سخته ولی تا نخوای نمیشه پس با دست روی دست گذاشتن کاری دُرُست نمیشه!
خُب بعد از این همه فعالیت خداقوت مغزت!
اصل مطلب از اینجا شروع میشه! :)
تصور کن رفتی سوپر مارکت میخوای ماکارونی بخری! یه قفسه روبه روت هست که بیش از ده نوع ماکارونی توش چیده شده! خُب از اونجایی که هرکدومش فرمول ومواد خاص خودش رو داره پس تا سَرِت نشه یه چیزایی در مورد ماکارونی نمیتونی انتخابی داشته باشی و از اونجایی که شما به احتمال زیاد اطلاعات چندانی نداری در این مورد عاقلانه ترین کار این هست که بری سراغ صاحب سوپر مارکت و ازش بخوای با مورادی که برای ماکارونی مد نظر توست از بین همه ماکارونی ها یک نوعش رو که مطابق خواسته شماست براساس اطلاعاتی که داره بهتون معرفی کنه!
حالا اگر ما این مغزمون رو یه خرده به کار بیاندازیم خوب به این قضیه پی میبریم که ... ماکارونی که توی زندگی ما گُمه ... همسر که آیندمون بهش وابسته است رو همین جوری نخواهیم یافت پس ... چیه پس نداره ... باید بری سراغ خودِ خودِ اوستا کریم اون برگه خودشناسی رو بردار بشین یه نامه با اون دستای قشنگت بنویس! بنویس دِلِت میخواد همسرت چه ویژگی هایی داشته باشه از خودِ خدا بخواه که بین بنده هاش که خوب از زیر و بم شون خبر داره یکی از اون خوباش رو برات سوا کنه! یکی مثل خودت! ملتمسانه از خود خدا بخواه! از خود صاحب سوپر مارکت عالم بخواه نیمه گمشده ات رو ! نامه ات رو بذار زیر قرآن! برو رو خودت کار کن ومنتظر باش!
please نامه ات رو بذار زیر یه قرآنی که جز خودت کسی سَرِش نَره وگرنه میشه نقل دوست ما! خخخخ :))
ان شاالله خوشبخت باشید تَک تَک تون! (مخاطب کل متن اول از همه خود)!
"این متن نقل به مضمون سخنرانی های جناب آقای دکتر داریوش فرهنگ هست!"(البته فقط یک جلسه از سخنرانی هاشون)
به همه خواهران و برادران عزیز پیشنهاد میکنم حتما فیلم های آموزشش رو تهیه کنید ببینید! براساس قرآن و روایات صحبت میکنند و البته کلاس های ازدواج شون سراسر خنده میباشد! کلن روحتون شاد میشه!
این مجموعه که میگم اسمش هست " مجموعه سخنرانی های دکتر فرهنگ 1 " موسسه نرم افزاری کوثر(www.Avamehr.ir)
+ کل این متن تقدیم به نویسنده ای که قبلا قولش رو بهشون داده بودم جناب ع .م ...
ب.ن : گره کار خیلی هامون اینه که حواسمون به احترام به والدین مون نیست!
اگه خسران دنیا و آخرت دیدین که مثل خودم برا شما هم ناراحتم
ولی...
بگذریم بانو جان
+
چشم
سعی میکنم بیشتر روش فکر کنم
:)
ممنونم