سفرهای علمی
" بسم الله النور "
سلام :)

اصلا نسبت به بعضی کلمات آلرژی گرفتم! قراره پنج شنبه بریم بازدید مثلا علمی! ترم پیش بردنموم یه بازدید مثلا علمی ولی از سر تا تهش همش شد حرص و من که فیض علمی خاصی نبردم! از همون اول که نشستیم توی اتوبوس برادران گرامی پافشاری کردند آهنگ پخش کنند آقا حالا هی ما گفتیم به اینا بگید هرکس میخواد گوش بده خودش گوش بده ولی کو گوش شنوا باهر ترفندی بود با راننده تبانی کردند و آهنگ رو گذاشتند! آخر سر منم رفتم جلوی اتوبوس به استاد گرامی گفتم پَ استاد این چیه بگین خاموشش کنن! استاد توی چشمای من زُل زدند مثل بچه های مظلوم و میگن بگم خاموشش کنن؟! یعنی دیگه داشت کفرم در میومد! گفتم لطفا بفرمایید که خاموشش کنند!

خلاصه آهنگ خاموش شد! بعد ما اومدیم بریم بشینیم بعضیا واقعا آدم به تربیت شون شک میکنه! همین جنابان ناحسابی ما رو هو کردند! یعنی خوشم میاد یه جوون مرد بین شون نبود!بعدا دیگه توی را کم کم یخ هایی که وجود نداشت آب شد و حالا بیا درستش کن شروع کردن چند تا دختر و پسر پاسور بازی! یعنی فکم افتاد! اینا دانشجو هستند! این اردو علمی بود! اینا مثلا بعضیا شون ... بودند! :|
و خلاصه این سر ما بود که سوت میکشید! بعد اومدن با هم یه بازی دیگه را بندازن!
ما هم دیدیم بیخودی خونمون رو میکنیم تو شیشه هندزفیری به گوش شدیم!
گذشت تا فردا صبحش! سر سفره صبحانه! نمیدونم چه مبتکر خوش ذوقی سفره خانوم ها رو روبه روی سفره آقایون پهن کرده بود! آقا ولی خوشم اومد هیچ کس حاضر نشد سر اون سفره کذایی بشینه همه به اتفاق یه سفره و یه زیر انداز برداشتیم رفتیم فرسنگی آن طرف تر نشستیم صبحانه نوش جان کردیم!
(کلیک کنید روش تا بزرگ بشه خیلی زیباست! )
اونم اتوبوس سفرهای علمی مونه!
اردیبهشت92 کرج مرکز تحقیقات اصلاح نباتات
بعد هم که بازدید و از آن عکس های دسته جمعی شیک و از این صوبتا!

موقع برگشت هم ما همش حرص بود که میخوردیم! دیگه یخی نبود که نیاز باشه وا بره! پول رو پول گذاشتند رفتند خوراکی خریدند و اومدند و نوش جان کردند! بعد هم باز پاسور بازی و این بین بعضی ها شون باهم درد و دل میکردند و اون وسط یکی از اون برادران نمک مانند از بس لوس بازی در آورده بودند یکی از دوستان حالشان را گرفته بودند و محل ... هم بهشان نمیگذاشتند! و بازهم پاسور و ...! +
دیگه اون آخرا هرچی بود ریختن بیرون! برادران گرامی یک دیواره انسانی جلوی ما تشکیل دادند و به مدت 1.5 ساعت با یک آهنگ عروسانه تالاری خوب زدند و رقصیدند! بعد تر هم یکی شون شد خواننده و همه اتوبوس را مستفیض کرد!

حالا با این قوم دوستان میخواهند مارو ببرند سفر مثلا علمی! ما رفتیم با بزرگی مشورت میگیم ما نمیریم از خیر بخش علمیش گذشتیم! میگن شما با عرف همراه باشید مگه شما از جامعه جدایی؟؟؟!! یعنی من موندم عرف هر غلطی کرد من باید باهاش همراه باشم!! وای خدایا من باید به کی بگم نمیخوام بهره علمی ببرم! تازه این که این بار قرار باشد بساط دربند جوجه کباب پزون هم راه بیافتد! وا مصیبتا!

مردشور " عرف " رو ببرند که حالم از این کلمه به هم میخوره! استاد گرامی هم فرمودند اگر غیبت کردید دیگه کلاس تشریف نیارید!

یعنی نمیدونم این علم آموزی چه حاصلی داره به خدا تهش هیچی در نمیاد ببینید من کی گفتم! با این روش علم آموزی همین میشه هیچ سودی نداره سوادشون به حال جامعه!


(دخترونه)+
پ.ن : سری بزنید بخوانید طولانی است ولی ارزشش رو داره! ++
ب.ن : نمیدونم چه جوری اون افرادی که دوست از جنس مخالف دارند آرامش روحی و فکری شون رو