جواب های سریع اوستا کریم
" هوالعشق "
سلام جمیعا
یکشنبه هفته گذشته ساعت 21:47 ... داشتم به وب هایی بروبچ سر میزدم ... روضه امام حسین طبق معمول این چن وقته توی گوشم بود و ... وب " آجی" رو باز کردم یه چرخی توی مطالب صفحه اولش زدم ... از اون پائین شروع کردم تا رسیدم اینجا + زدم زیر گریه و کلی غبطه خوردم ... گفتم میبینی خدا مشهد که قسمت نشد بریم ، کربلا هم که دعوت مون نکردن ... داغ دیدار آقا هم به دلمِ و همچنان با خودم مرور میکردم و آهی کشیدم و باشه ای با خودم گفتم و برای پست نظر گذاشتم + ... کلی هم برای آبجی خوشحال شدم! نشون به همون نشون فردا صبح تا ساعت 9 خواب بودم که یه دفعه تلفنم زنگ خورد و ... فقط همین و بگم بهم خبر دادن دیدار آقاست هفته دیگه شما هم تمایل دارید اسم تون رو بفرستیم ... من مونده بودم ... از ذوق ... ذوق مرگــ شدم حسابی ... رفتم سراغ تقویمــ! اِی لعنتی من اون روز میان ترمــ حشره شناسی دارم ... اِی خدا! با هر ضرب و زوری بود تلفن دفتر استاد رو یافتم و گفتم من مسافرت فوری برام پیش اومده و هفتهـ دیگهـ نمیتونم بیام میان بدم ! استادم یه خرده فکر کرد و گفتند خوبــ باشهـ بعدا بیا ببینم چی میشه ... بالاخره ثبت نام کردم! گذشت تا این هفته خبر دادن یه روز عقب افتاده ... من و بگو ... حرفم رو خلاصه کنم امروز بعدِ اندی نشستم به عشق رفتن درس خوندم ... کیف کردمــ ... آقا از همین جا دستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بوس تون هستم! فردا راهی میشم ان شاءالله چهارشنبه دیدار خواهیم داشت! البتِـــ اگه توی راه برای اتوبوس اتفاقی نیافته و من تا فردا دق مرگ تربیت بدنیم نشم
التماس دعا فراوان
دعا کنید قسمت بشه یه زیارت حضرت معصومه هم نصیبم بشه
پ.ن : نظرات رو بعد از بازگشتم تایید میکنم فعلن ما بریم سراغ درسمون
و الی الله ترجع الامور ...