متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات

محبت از نوعی که خدا دوس داره*

جمعه, ۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۸ ب.ظ

" بسم الله الرحمن الرحیم "

 

شنیدن حرفایی که منتظرش هستی از کسی که انتظارش رو نداری شیرین خواهد بود ... 

دیدن دایی ات بعد از 9 ماه میتونه یه حس غریبی رو توی وجودت زنده کنه ... مثل یه بغض ... بعدم کل روحت رو به هم بریزه .دیشب قدر چند دقیقه و یه دست و رو بوسی دایی دومی رو دیدم رفتم جلو ... دایی سومی میگه خدا شانس بده مام سه ماهِ ندیدیمت دختر پَ چرا ستاره سهیل شدی ... رو به اون یکی دایی میگه تو خوش شانس بودی دیدیش ما که هرچی سر انداختیم ایشون یا اردو بود یا دانشگاه ... منم از خجالت و شرمندگی موندم ... بعد اون دیدار دایی جان فقط ردِ بویِ اُدکُلُنتِ که روی چادرم موند! دلخوشم به همون! فک کنم رفتی تا عید نوروز! شایدم بعدترش! شایدم نه اصلا!

دیدن لبخند کسایی که دوستشون داری فقط از توی یه مشت عکس لبخند تلخی رو میاره روی لبت و تلخ تر از اون حس دور بودنشونِ که آزارت میده ...

یوسف شدید و بازگشتید به کنعان ولی چه سود ... الان کنعانیان اجازه دل تنگ شدن ندارند انگار! نه؟! دوست داشتن هایمان با دوری آمیخته شد!! 

یادت هست ساعتی بعد از صدای انفجار سال نو! اولین سال نویی که باهم بودیم! قند تعارفم کردی ، قندان را! به "م" سقلمه ای زدم گفتم : ببین قندان را چه جور گرفته از حجب من حیایش گرفته ، ببین ترسید دستم بخوره به دستش ، ولی حواسش نبود انگار ، که ما محرمیم! (اولین عیدنوروزی که کنار دایی دومی بودم بعد 18سال/سال89)

هوالعشق عکست رو دزدیدم آجی :)

پ.ن : تکلیف پست پائین هم مشخص میشه به زودی شاید یک هفته طول بکشه آخه فعلن باید مقاله tomato ام رو که خدا بده برکت 14 صفحه هست ترجمه کنم و میان ترمم رو بخونم و ...

پ.ن : وقتی خستگی خونم از عالم و آدم بالا میره سررسید مخصوصم رو برمیدارم و همه رو یواشکی برای خدا میگم ، با جزئیات! بعدش کلی سبک میشم و موضوع مدّ نظرم رو راحت تر نسبت بهش آلزایمر مصلحتی میگیرم مخصوصا اگه پشت بندش یه نوحه برای روضه حضرت زهرا سلام الله علیها یا حدیث کسای مخصوصم باشه!!!


پ.ن : خواندن این آیه پیش از خواب به منظور برخاستن برای نماز صبح 

 وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ

مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿۱۲۵ بقره﴾

         و (به یادآور) هنگامى که خانه(ى کعبه) را محل رجوع و اجتماع

و مرکز امن براى مردم قرار دادیم (وگفتیم:)

 از مقام ابراهیم، جایگاهى براى نماز انتخاب کنید و به ابراهیم واسماعیل تکلیف

                   کردیم که خانه مرا براى طواف کنندگان و معتکفان وراکعان و ساجدان، پاک و پاکیزه کنید.



نماز صبح +

واِلی اللهِ تُرجَعُ الاُمور ...


۹۲/۰۹/۰۸

شما بگو  (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است

شکرپاره

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">