کسیکه از تو طلبی کند و چیزی بخواهد از نزد خود مران و او را ردّ مکن
" بسم الله الرحمن الرحیم "
بار قبل که دیدن رویتان را با اشک و آه تمام خواستم ضعیف نوازی کردید آقای رئوفم ... البته که روسیاهی مثل من روی ،درخواست مستقیم ازشما را نداشته و ندارد ولی عمه ها و مهربانی شان همین موقع هاست که خوب خودش را نشان میدهد ...
بی قرارترین لحظه های سال گذشته ام را در شعاع محبّت شما سپری کردم! یافتن سنگ صبوری که قضاوتت نکند و فقط شانه ای محکم باشد تا بار سنگینت را در دامنش سبک کنی ... من شما را اینطور یافتم! دست نوازشی که شما روی سرم کشیدید و نگاه پرمحبّتی که بر زندگی ام حواله کردید طعمش نافرم زیر دندونم مزه کرده آقا جون ...
حاجی باخرد ، منزل شهید حسین اعتمادی : برای رفتن زیارت آقا آماده برید. از مقصد دهان تون رو با ذکر لااله الاالله معطر کنید،توی مسیر حرف لغوی نزنید،فکر لغوی از ذهن تون عبور ندهید، حواستون رو پرت رنگ و لعاب دَرُ و دُکون های اطرافتون نکنید ... زائر باشید ... اگر با حواس جمع رفتید قلبتون آماده میشه واسه زیارت ... آمادتون میکنند ... وقتی دست گذاشتی روی سینه و سلام دادی ... اگر اشکت جاری شد یعنی بهت اجازه ورود دادند اگر نه که ... (البته این رو از قول بزرگی میگفتند)
هر بار که اومدم آقا اشک که هیچی ... خودت قبول کن ...
هر روز کارم همین بود! تکیه دادن به دیوار رو به روی ضریح و ... زیارت این بود که فقط بایستم و چشم تو چشمت اشک روضه امام حسین بریزم ... گاهی حالم از خودم بهم میخورد که تا کنار آقا بری و ی زیارت نامه نخونی ... ولی با هیچی آروم نمیشدم مگر نوای محرم ،مگر روضه رقیه،مگر روضه امام حسین علیه السلام ،مگر روضه تشت طلا ... خیلی مگرهایی که جگرت رو آتیش میزنند ... مثل هر روز تکیه به دیوار بودم و مشغول گوش کردن به روضه ... خانمه اومده میگه :« میگن بگو وَاَمّا سائِلَ فلاتَنهَر » کلن همه شورم قطع شد مبهوت نگاش میکردم ... چی ؟! دوباره تکرار کرد ... مشغول گفتنش شدم ... آرامش خوبی داشت ...
+ و چ سخت که این بار از دعوتت جاماندم ... خودتان بطلبید ...