... ، عُبَیدَکَ المُبتَلی*
«بسم الله الرحمن الرحیم»
دست من و دامانِ تو/ درد من و درمان تو
زمان ها حمّال اتفاقات خوب و بد هستند. زمان هایی که در دل این وبلاگ گنجانده شده اند هم ازاین قانون پیروی میکنند. اتفاقات زمانی که به خاطرات تبدیل می شوند حس انسان نسبت به آن ها تغییر میکند. حالا شده ای جادوگری که درون آیینه اش نظاره میکند و پس این اتفاقات را میبیند. ته این تلخی ها و شیرینی ها را!
وقتی خاطرات را ورق میزنی میتوانی بندباز احساست باشی و روی خط تعادل غم و شادی با رویدادی که از آن گذشتی برخورد کنی.این مرحله که رسیدی بخشی از پازلی که قبلاً از آن بی اطلاع بودی پیش رویت کامل شده قرار داده اند؛دیدن تکّه های عُسر و یُسری که خدا در مسیر زندگی نصیبت کرده بود اینطور کنار هم ردیف شده آرامش زیبایی را برایت به ارمغان می آورد. مرور خاطرات حاصلش لبخند است، تلخ یا شیرین. لبخند شیرین است :-)
سالی که گذشت پُر بود از اتفاقات تلخ و شیرین ، خوب و بد ؛ امّا حالا که به قبل نگاه میکنم و قد و بالای این رویدادها را برانداز میکنم همه برایم تداعی کننده لبخندی هستند. لبخندی که حتّی صامت نیست و صدای قهقه کودکی شیرین تُپُل و ناز از آن شنیده میشود. خاطراتم شبیه لبخندِ کودکانه ای هستند خدای من از رسیدن به این نقطه ای که مرا به آن رسانده ای یک دنیا سپاس گذار هستم.
سال قبل مقارن با همین اوقات متنی نوشتم که آمدید و نظری پایش جاگذاشتید. با حذف قبل و بعد محتوای پیام بخشی از آن این بود «یه بار همین سن رو واسه شاگردام باز کردم خودشون دهنشون وا موند» حالا با فکر کردن به آن متن و این پیام فقط خنده ای است که توی احساسم چرخ میخورد. غم و غصه های الکی پلکی، شدند لبخند به فکرهای بچّه گانه! :)
این روزهایم را هم میگذرانم با امید به لبخند هایی که قرار است در آینده های نزدیک به لبم بنشیند.
پ.ن :
- تا اطلاع ثانوی که خودم از زمان دقیقش بی اطلاع هستم کامنت ها تایید نمی شود.
- به وب همه تون سر میزنم. ]خاموش یا روشن[
- میرم که برم سر درس و مشق و کنکور گوش شیطون کر!
- دعای خیرتون رو دریغ نکنید که شبیه یه نخ گره کور شدم.
- ***
- سمعی : دعوت تو
- سمعی ، خواندنی : گوش کنید به نوای این وب ***
+ روزهای بد ، همچون برگهای پاییزی ، باور کن که شتابان فرو میریزند و در زیر پاهای تو اگر بخواهی استخوان می شکنند و درخت ، استوار و مقاوم برجای می ماند .
نادر ابراهیمی
وَ الی اللهِ تُرجَعُ الاُمور ...
* فَاَغِِِث یا غیاثَ المستغیثین ، عُبَیدَکَ المُبتَلی [بخشی از فراز های دعای ندبه]
رفتم خیر سرم مشورت بگیرم که درس بخونم،
نشستم دونه دونه پستاشونو میخونم !!!
من حتما قبولم خخخخخخ