.
379
بجورن، جوریدن، جُسَّن، پیدا کردن، می شود صرف این فعل ها را تا فردا به لهجه خوش اصفهانی ادامه بدهم، امّا صحبتم چیز دیگری ست و مربوط به همین جُستن و پیدا کردن. حضرت عباسی بیایید یک تجدید نظری بکنیم در بعضی چیزهایی که توی کله مان رفته و سخت است بیرون آمدنش. :)
برادربزرگواری که به دنبال یافتن همسر آینده تان هستید و خواهر عزیزی که منتظر همسر آینده تان نشسته اید، لطفاً بیایید یک خرده به قضیه نرم تر و مهربان تر نگاه کنیم. شمایی که می سپارید تا برایش مورد مناسبی بِجورَند، لطفاً این قدر محدود و بسته به قضیه فکر نکنید و سفارش کنید که دختر می خواهیم چنین و چنان باشد. رنگ پوستش فلان باشد. قدش بهمان باشد. مویش، رویش ...! خب یک نُک پا قدم رنجه کنید بروید همدیگر را ببینید، شاید کسی که از نظر ظاهری با معیارهای بسته ذهنی شما جور نباشد هم پیدا شود که به خاطر خیلی چیزهایش با هم، ظاهرش هم به دلتان بنشیند. شاید شما که پوست سفید و فلان و بهمان می پسندی، رفتی خواستگاری دختر پاک و عفیف و زیبایی -اصلاً دختر زشتم مگه داریم :| - که با معیارهای زیبایی قبلی شما جور نبود. اما در نظرتان زیبا آمد و او را بسیار پسندیدید و به دلتان نشست.
دخترها هم همین طور.(خب خیلی کمتر برایم اتفاق افتاده با دختر خانمی برخورد بکنم که در معرفی اولیه چنین معیارهایی را برای رد یا قبول کسی بیان بکند. نادر بوده)
بیایید به عکس و ذهن بسته خودمان اکتفا نکنیم. آن وقت اتفاق های قشنگ تری می افتد.
پ.ن: ببخشید بر من که سر شما را درد می آورم با پست های گاه و بی گاهم. چیزهایی که می نویسم صرفاً تجربیات بنده است. کمی و کاستی ها و مطابق نبودشان با دستورات زیبا و بدون خدشه اسلام را بر بنده ببخشید. سپاس فراوان از دوستان بزرگواری که به بنده اشتباهاتم را تذکر می دهند. خیر کثیر ببینند.
و الی الله ترجع الامور ...
فی المثل ، به جهت بیان واضح تر ، نوشتارم مثال های رو میگم و البته چون در این مورد به نسبیت اعتقاد دارم ، برای همین جامعیت مطلق رو از روش بر میدارم.
دیده ام ، طلبه های آقایی که هم پیرش را و هم جوانش را که جوانش برای پولدار بودن بابای دختر و ... با آن دختر ازدواج کرده است و مسلما دختر هم به واسطه اینکه این طلبه ، درس دین خوانده و لباس پیامبر بر تن دارد ! چشمش به دنبال مال و اموال نیست. برای همین ازدواج میکند و بعد از مدتی 1-2 سال طلبه جوان تو زرد از آب در می آید و حتی از یک جوان که شاید نماز را در همان حد فرادا میخواند ، تقوای مذهبی نداشته است و ...
یا اینکه طلبه تقریبا 40 ساله ، میرود و یک زن بیوه را عقد میکند ، آن هم به 5 سکه ! و صرفا به عنوان زن دوم ، شما بخوانید کلفت! و بعد هم اینقدر کار و زحمت میکشد از این بدبخت و ... ( حالا دست بزن هایش و کتک کاری هایش بماند! ) ، آن زن بیوه مجبور میشود دوباره تحمل یک شکست را دیگر را بپذیرد و ....
یا اینکه ، همین پارسال بود که به یک وبلاک یک خانم طلبه برخوردم ، که در آنجا در یکی از پست هایش ذکر کرده بود که همکلاسی حوزوی دارد که متاهل است و بین کلاس ها ، اجازه میگیرد و میرود خانه و بر میگردد و بعد دلیل را که از او جویا میشوند ، در جواب میگوید که میرود خانه تا مادر شوهر خودش را در غیاب شوهرش کتک بزند تا دلش خنک شود و .... داستان های دیگری هم درباب همین موارد دیگر هم گفته بود که از ذکرش صرف نظر میکنم.
اینها را گفتم که بگویم ظاهر هیچ آدمی مشخصه درونیات او نیست . و نمیشود اصل را بر این حساب کرد.