متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات

تولد فرزند خلف من

چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۲۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

مطلب طولانی ست، اگر میبینید کار واجبتری دارید نخوانیدش. 🤗

بِسمِ اللّه الرَحمنِ الرَحیم

 

زمستان سال 1396 در بحبوحه درس و مشقهایمان بود که میم تصمیم گرفت برای تشکیلاتشان برنامه ای ترتیب بدهد. یک عالم فکرها و ایده های جورواجور داشت و نهایتا گفت که میخواهد یک نمایشگاه فروش محصولات ایرانی برگزار کند. چند وقتی دنبال دوندگی های گرفتن مجوز نمایشگاه و طلب بودجه برای راه اندازی اش افتاده بودند. نهایتا با کلی تاخیر و پشت چشمهایی که دانشگاه برایشان نازک کرده بود، یک مجوز خشک و خالی، به همراه مقدار زیادی اعصاب خردی و دلشکستگی بهشان دادند.

آن روزها اوضاع مالی پدر به خاطر یکسری مسائل بسیار خراب شده بود. به همین دلیل یک شاهی هم تا جیب مان نبود تا اقلام مورد نیاز نمایشگاه را خریداری کنیم. میم دلشکسته و عصبی قید نمایشگاه را زده بود ولی ته دلش راضی نبود منصرف بشود. مامان که تقلاهای میم را میدیدند حسابی فکرشان مشغول بود. یک روز یک تکه از طلایی که برایشان مانده بود را آوردند و باهم راهی بازار شدیم گفتند که ان شاءالله با آن مقداری از مشکل حل می شود. بالاخره با کمک تدبیر مامان و اعتماد دوستم توانستیم مقداری اقلام جفت و جور کنیم. با همه سختی ها و شیرینی ها با کمک دوستان میم نمایشگاه برپا شد و بازخورد خیلی خوبی داشت. حتی یک بار هم مجبور شدیم دو قلم از اجناس را به خاطر استقبال زیاد دوباره شارژ کنیم و تعدادی هم به صورت اینترنتی از تولیدی های تهران سفارش بدهیم.

فروش چند روزه نمایشگاه خیلی هیجان انگیز بود و تجربه بسیار خوبی برای من و میم داشت. مقداری پول و تعدادی کالا برای مان مانده بود. از پول فقط مبلغ ۵۰۰۰۰ تومان نهایتا باقی ماند. این تمام دارایی من بود که برای روز مبادا کنار گذاشتم. البته آن روز مبادا خیلی زود رسید.

یکی دو هفته بعد دوست دوستم تماس گرفت و گفت که یک تولیدی دنبال واگذاری یک نمایندگی در استان اصفهان است. وقتی تماس مان تمام شد یاد درد و دلهایم برای دوستم افتادم. گفتم لابد او اوضاع اقتصادی و مشکلاتم را به دوستش گفته و برای همین او پیشنهاد چنین کاری را داده است. [این دوستان من همان عزیزانی بودند که از فروشگاه ایرانی فروشی شان مقدار قابل توجهی اقلام بهمان قرض دادند تا بتوانیم نمایشگاه برگزار کنیم.]

خلاصه که به هر ترتیب از تولیدی تماس گرفتند و توضیحاتی دادند. تعدادی سوال داشتند و خواستند کمی در مورد هدف گذاری ام در این باره بدانند. نهایتا لطف بسیاری کردند و به من اعتماد کردند. بدون گرفتن هیچ هزینه ای برای تست و آزمایش تعدادی محصول برایم ارسال کردند. تنها هزینه ای که آن موقع باید پرداخت می کردم، مبلغی بود که تیپاکس برای آوردن بار می گرفت. ۳۰۰۰۰ هزار تومان از آن ۵۰۰۰۰ تومان باقی مانده از نمایشگاه را برای حمل و نقل کیف ها دادم. این نقطه شروعی برای کاشت این بذر بود. نقطه ای که اگر اعتماد و پشتیبانی همکاران مان در بخش تولید نبود هرگز اتفاق نمی افتاد.

اولین مشتری خرید عمده ما همان دوستان مان بودند که برای فروشگاه محصولات ایرانی شان تعدادی از کیفها را خریداری کردند. اما اولین مشتری های خرید تک مان، شیما و نازنین زهرا از دوستان میم و چند نفر از بچه های وبلاگ بودند. آن وقتها با ذوق و شوق تمام کل خانه را کن فیکون می کردیم و میم زحمت عکاسی محصولات را می کشید. معمولا بعد از اتمام عکاسی با مامان یک روز تمام در حال تمییز و مرتب کردن کمدها و اتاق ها بودیم. اولین عکاسی ها با تاخیر زیادی شروع شد. چون من و بابا و مامان درگیر خرید جهیزیه بودیم و مدام از خانه بیرون میرفتیم. میم هم درس هایش حجم زیادی داشت و زمان کمی این وسط خالی میشد. خلاصه که از فرودین و اردیبهشت و عملا بعد از عروسی من کار جدیت بیشتری به خودش گرفت.

اوایل کارمان را از یک کانال تلگرامی شروع کردیم و عکس ها را همان جا می گذاشتیم. اعضای کانال هم همان اعضای کانال نمایشگاه ایرانی مان بودند. [مخلوطی از بچه های دانشگاه صنعتی اصفهان و بچه های دانشگاه آزاد نجف آباد.😂]. ظرف مدت کوتاهی یک صفحه اینستاگرام هم راه اندازی کردیم و عکس های جذابی که میم گرفته بود آنجا بارگزاری شد. آن وقت ها به این فکر می کردیم که در کنار کیفها محصولات هنری دیگری هم بسازیم و بفروشیم. برای همین میم از تعدادی نقاشی هایش عکس گرفت و یک عالمه نشانگر کتاب [book mark] رنگ آمیزی شده درست کرد و آن ها هم وارد چرخه شد. کنار کیفها گاهی از آن دستسازه هایش هم سفارش میگرفتیم اما چون آن طور که میخواستیم پیش نرفت، ترجیح دادیم ایده های بعدی مان را به زمان دیگری موکول کنیم.

حالا هم بعد از گذشت دو سال گروه ما سه نفری شده است. خانوادگی برای رشد و نمو این کودک نوپا تلاش میکنیم. در این مدت میم خواهرم و عکاس مجموعه تلاش ها و کمک های بسیاری برایم داشته و قطعا حضورش باعث انرژی و دلگرمی و از همه مهمتر جذابیت ارائه کارهاست. همسر بزرگوار و پر تلاشم نیز با این که از میانه های راه به ما ملحق شدند اما در همین مدت کمک کردند تا گام های بزرگی برداریم. ان شاءالله دل مان می خواهد یک روز برسد که همه از محصولات ما در زندگی روزمره شان استفاده کنند و حداقل هر کسی یک محصول از تولیدات ما در خانواده اش داشته باشد. البته تمام فکر و ذکرمان این است که تنوع و گستردگی محصولاتمان افزایش پیدا کند و پا را فراتر از حوزه ی این کیفهای زیبا و تکرار نشدنی بگذاریم.

یک کار بهشتی رویایی😍🍃

یک عالمه کارگاه کوچک خانگی.

مادرها کنار خانواده 😍❤️👨‍👩‍👧‍👧

 

 

پ.ن: خیلی سخت بود که از میان چاه عمیق افسردگی آرزوهایم را بیرون بکشم و برای خودم آرزو و رویایی بسازم. برایمان دعا میکنید؟ 

 

بعدا نوشت: این هم آدرس صفحه مجازی ما فروشگاه سنجاقک

 

و الی الله ترجع الامور...

۹۹/۰۱/۲۰

شما بگو  (۱۲)

۱۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۴۵ آب‌گینه موسوی
چقدر عالی و لذّت‌بخش! خیلی خوشحال شدم و تبریک می‌گم!
به نظرم، بیشتر از بُعدِ مادی، این که آدم حس کنه و بچشه که خواستن توانستنه، ارزش داره.
آن‌شالله برنامۀ میدون! :)
پاسخ:
ممنونم عزیزم. شما لطف و محبت دارید.
دقیقا اون حس توانمدی خیلی ارزش مند و مفید بود واسمون.
😌😂 امید به خدا. 🍃🍃🤗🌱🌱🌱ممنون از مهر و محبت تون
من کیف‌های آبی‌تون رو خیلی دوست دارم ^_^
پاسخ:
😻😌👌🍃🍃🌱🙈

بسیار عالی رفیق جان

موفق باشید
پاسخ:
ممنون سادات عزیزم.
ان شاءالله به دعای شما
چه محصولای قشنگی دارید. خیلی هنرمندانس. طراحی و ساختشون یعنی کامل با خودتونه؟
پاسخ:
سپاس گزارم.
 بله بسیار زیبا و با سلیقه هستند.
نه. همون طور که گفتم ما نمایندگی فروش هستیم. ان شاءالله در ادامه کار داریم تلاش می کنیم کارهای دیگه ای هم خودمون تولید کنید. امید به خدا
۲۱ فروردين ۹۹ ، ۰۴:۴۰ فاطمه دریایی
عه سنجاقک مال شماست؟ چه جالب کاراتون خیلی قشنگه من منتظرم کرونا تموم شه ازتون کیف بگیرم😊
پاسخ:
بله بله 🤗

ممنون عزیزم. 🌸🙏 همین طوره دقت و زحمت زیادی پای تولیدشون گذاشته میشه. 
ای جان. در خدمتم. 😚😅
۲۱ فروردين ۹۹ ، ۰۴:۳۹ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
منووو فک کردم بچه دار شدی

موفق باشید
ان شاءالله مالتون رو در راه اهل بیت خرج کنید
پاسخ:
😂😂 هدفمم گمراه کردن بود. میدونی آزار دارم. 
ممنونم. لطف داری
ان شاءالله به دعای شما
از افرادی که اینقدر سخت‌کوش هستن خیلی خوشم میاد.
ان‌شاءالله خدا به کارتون برکت بده عزیزم.
پاسخ:
نمیدونم ما در دایره سخت کوش ها هستیم یا نه؟ 🙄🤔
ولی خواهرم خیلی خیلی زحمت کشید. 
و ممنون از حسن ظن تون😍🍃🌱


ان شاءالله به کار همه
ممنونم ممنوونم. ان شاءالله به دعای خیر شما❤️💌
۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۰۴ آرزوهای نجیب (:
اصلاً هم طولانی نبود.
یعنی این‌قدر شیرین بود که من فکر نمی‌کنم که طولانی باشه.

ان‌شاءالله که هر روز موفق‌تر از دیروز (:
پاسخ:
😍🌸😘😅 وای چه خوب. ممنونم که لطف کردید و وقت گذاشتید برای خوندن.
ان شاءالله باز هم موفقیت های شیرین شما 😍😍🍃



ان شاءالله به دعای خیر شما خوبان🌸😍🤗🌹🌹♥️♥️♥️❤️
سلااام
وای چقدر انرژی بخش بود مطلبت...احسنت و خدا قوت بهتون بده ان شاالله که همیشه پرانرژی باشید.

اینکه کم نیاوردین و با اونهمه سختی نمایشگاه رو برگزار کردین و توی اون شرایط سخت، به خدا رو زدی نه کس دیگه، از عواملی بوده ک باعث شده اون فرصت طلایی برات پیش بیاد که بعد تو هم با همت بلندت و پشتکار، حتی تو اون وضعیت دم عروسی، کار رو پیش ببری.... به خوبی....

خدا قوت عزیزم
چقدر امیدبخش بود
پاسخ:
سلام بانو

نظر شما انرژی بخش تر بود. ممنونم عزیزم. لطف داری. ان شاءالله به دعای خیررررر شما دوستم
همش به خاطر تلاش خواهرم و ایثار مادرم بود. والا من یه عامل اجرایی بودم😂 من فقط استعدادمو توی فروشندگی نشون دادم. بقیه اش کلا زحمت دیگران بود. خداییش خواهرم زجرش در اومد از بس اذیتش کردن. خیلی مخلصه. 

😂😁آخ اون موقع فیلمی بودیم. هر روز تولیدی زنگ میزدن میگفتن عکس گرفتید😌خواهرم بنده خدا شده بود کوزت من😂 بچه های معماری رو که میدونید هموارررره طفلک ها حجم بسیار زیادی از پروژه و تحویل دارن. منم هعی خودمو بهش تحمیل میکردم😅😂😂. همش با آزار و اذیت اون طفل پر تلاش پیش رفت. من فقط عامل دستور دهنده بودم.
خدا خیرش بده 

ممنونم از محبت و حسن ظنت
لطف کردی وقت گذاشتی عزیزم. 
عاقبت بخیر باشید
سلام
تجربه ی جالبی بود.
من هم الان دارم یک کسب و کار راه میندازم فکر کنم خیلی بتونم از تجربه شما استفاده کنم. برای شروع کار از راه اندازی سایت و صفحات اینستا و تلگرام شروع کردیم. در کنارش طراحی لوگو و برند سازی و ...
البته چون هنوز طراحی ها اماده نشده تبلیغات رو شروع نکردیم.

پیشنهادی در این رابطه دارید که به کارمون سرعت ببخشه؟
پاسخ:
سلام علیکم.

شکر خدا که جالب بود. 
ان شاءالله مبارک و پر برکت

اگر کمکی بتونم بکنم خوشحال میشم. البته قطعا شما تجربیات و آگاهی و دانش  تون از بنده بیشتره. 
الان صفحه اینستاگرام و کانال هاتون برقراره یعنی؟
چه مدته کارتون رو شروع کردید؟

دیگه خودتون بهتر میدونید که سرمایه گذاری روی صفحه اینستاگرام و سایت جزء اولویت ها اگر باشه  خیلی کار پیش میافته. کانال ها بیشتر نقش بازوی کمکی و درجه چندم دارن. (البته این تجربه من هستش)
تا کار روی روال بیافته تبلیغات نیازی نیست ابتدای کار. چون اگر آمادگی تون رو نسنجیده باشید و تازه وارد فضای کسب و کار مجازی شده باشید، تبلیغات در بدو شروع هزینه اضافیه. ممکن یهو تعداد مخاطب زیادی رو بهتون اضافه کنه که قدرت مدیریتش رو نداشته باشید. بازاریابی چهره به چهره و تبلیغات سبک و کم هزینه تر اول کار بهترن. پیش رفتن با یه گروه متخصص حوزه کسب و کار باعث میشه وقتتون رو برای آزمون و خطا به هدر ندین و این درست ترین جاییه که باید ابتدای کار هزینه کنید. (البته جسارت بنده رو ببخشید، قطعا خودتون دانش تون خیلی بیشتر از این تجربیات بنده است. ولی گفتم به رسم ادب مهمترین تجربیات مون رو بنویسم.)
ویدئوهای آموزشی گروه خودساخته سری آموزش کسب و کار اینترنتی "دکتر کاویانی" هم خیلی جذابه. جزء آموزش های خیلی دلچسبی بود که ما تهیه کردیم. 
Link e safhe at ro nazashti! Nakone hame bache haye bayan daranesh?
پاسخ:
پیشنهاد خوبی بود😍
گذاشتم این پایین
نه خواهر خیلی ها ندارن یا اگر دارن نمیدونن من هستم😂😅
سلام علیکم
ان شاء الله راهتان پر از خیر و برکت باشد!
پاسخ:
سلام علیکم.
سپاس گزارم
عاقبت بخیر باشید

شکرپاره

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">