متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات
  • ۳ آذر ۰۳، ۲۳:۰۶ - ن. ..
    هوم

379

http://btiz.ir/

 

سایت در دست تکمیل است ظاهراً :)

به امید روزی که خیلی راحت و در دسترس بتونیم کالای ملّی بخریم. 

 

ایرانیجات, [۱۳.۰۴.۱۷ ۰۸:۴۱]
[Forwarded from فروشگاه خانه ایرانی مرکزی تولیدات داخلی]
⭕️⭕️لیست شعب خانه ایرانی⭕️⭕️


شعبه مرکزی تهران      @khane_irani

شعبه پاسداران تهران @khane_irani_pasdaran
شعبه خاوران تهران   @khane_irani_khavaran
سعادت اباد تهران     @khane_irani_sadatabad
  17شهریور تهران    @khane_irani_17shahrivar
ستارخان تهران         @khaneh_irani_satarkhan
رسالت تهران            @khane_irani_resalat
بهارستان تهران        @khane_irani_baharestan
امام حسین تهران     @khane_irani_emamhossain
شهرک غرب تهران     @khane_irani_shahrak_garb
شعبه پردیس            @khane_irani_pardis
شعبه دهکده المپیک   @khane_irani_olampic
شعبه پونک            @khane_irani_punak  
شعبه آریا شهر            @khane_irani_ariashahr
شعبه خ ایران              @khane_irani_khiran
شعبه پرند                 @khane_irani_parand 
شعبه شهرری         @Khane_irani_shahrerey 
شعبه خ شکوفه      @Khane_irani_khshokoufe
شعبه خ جی          @khane_irani_jey


شعبه جزیره کیش    @khaneiranikish
شعبه مشهد مقدس   @khane_irani_mashhad
شعبه2 مشهدمقدس  @khane_irani_mashad2
شعبه شیراز              @khane_irani_shiraz
شعبه کرج                @khane_irani_man
شعبه کرج۲               @khane_irani_karaj
شعبه قم                  @khane_irani_qoom
شعبه یزد                  @khane_irani_yazd
شعبه بندرعباس         @khane_irani_bandarabas
شعبه رشت               @khane_irani_rashtt
شعبه ساری               @khane_irani_sari
شعبه کرمان              @khane_irani_kerman
شعبه بوشهر              @khane_irani_boushehr2
شعبه یزد۲                @khane_irani_yazd2
شعبه قزوین              @khane_irani_qazvin
شعبه اصفهان            @khaneirani_esfahan
شعبه یزد۳                @khane_irani_yazd3    
شعبه شهرکرد            @khane_irani_shahrekord
شعبه مشهد۳              @khane_irani_mashhad3
شعبه کرمان۲              @khane_irani_kerman2
شعبه بلورجات خانه ایرانی 
@khane_irani_bloor


تمامی کالاهای شعب تولید داخلن🇮🇷🇮🇷

دقت 🔴دقت👇👇
همه کالاهای شعب مشترک نیستن🔮

⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️
هر شعبه روز و زمان مشخصی برای فروش دارد

ارتباط با مدیر @fdidari

خرید به صورت حضوری و اینترنتی👛👛👛

۱ نظر ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۱۵
379
با نفس های گرمتان حمد شفایی بخوانید برای پوشاندن لباس عافیت به تن همه بیماران اسلام.
۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۲۲
379
جهیزیه برای دختر مایه عزت نیست. عزت دختر به اخلاق او به رفتار و شخصیت خود اوست. بعضی از خانواده‌های عروس، خودشان را اذیت می‌کنند و به زحمت می‌اندازند و اگر پول هم ندارند به زور پول تهیه می‌کنند. اگر پول دارند زیادی خرج می‌کنند، برای این‌که یک جهیزیه پر زرق و برقی را مثلا در اختیار دخترشان بگذارند.خطبه عقد ۷۷/۱۲/۲۸
مهریه و جهیزیه زیاد، هیچ دختری را خوشبخت نمی‌کنند و هیچ خانواده‌ای را به آرامش و سکون و اعتماد لازم نمی‌رساند. این‌ها زوایای زندگی است. فضول زندگی است و جز دردسر و اسباب زحمات و اسباب مشکل فایده‌ای ندارد. خطبه عقد ۷۵/۰۹/۱۸ 
مبادا بروید پول قرض کنید، جهیزیه درست کنید. مبادا خودتان را به زحمت بیندازید. مبادا خانواده‌تان را به زحمت بیندازید. مبادا خیال کنید که دخترتان اگر جهیزیه‌اش کمتر از دختر همسایه و قوم و خویش بود، این سرشکستگی است. نه این سرشکستگی نیست.خطبه عقد ۸۱/۰۳/۲۹
خانواده ها روی چشم و هم چشمی، جهیزیّه را برای خودشان یک معضل می‌کنند. بعد که این معضل را خودشان به یک نحوی تحمّل کردند، تازه نوبت دیگران است که رنج این معضل را ببرند. برای خاطر این که وقتی شما درجهیزیّه دخترتان این همه وسایل درست کردید، بعد کسانی که دیدند، تکلیف آنها چیست؟ این چشم و خم چشمی‌ها آخر به کجا خواهد رسید؟ این همان مشکلاتی است که درست خواهد شد. اسلام می‌خواهد این‌ها نباشد.خطبه عقد ۷۳/۰۳/۱۶
#ازدواج_آسان_جهیزیه_
و الی الله ترجع الامور ...
۰ نظر ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۷

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

:) پست نصفه نیمه قبلی تصحیح شد.

۳ نظر موافقين ۳ مخالفين ۰ ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۱۵

379

از همه شما صاحب نفسان می خواهم، لطفا برای دختری که خودش و خانواده اش، جز خدا و امامشان فریادرسی ندارند،دعا کنید. خیلی زیاد. خیلی شدید. شما را به خدا خیلی دعا کنید. 

چه قدر همچون من ی و مشکلاتم کوچکیم در برابر صبر او و ناملایمات زندگی اش. 

شما را به خدا دعایشان کنید. می ترسم کم بیاورد. 

من به نفس های گرم شما در باز شدن گره از مشکلات خودم ایمان آورده ام. حالا باز هم لطفا دعا کنید برای او.

پ.ن: در پستی قبلاً گفته بودم که آیا از شما جوانمردان،

کسی هست که خیِّر یا خیِّرهایی را بشناسد که بتواند برای خرید یک خانه به یک خانواده بی بضاعت کمک کنند؟!

می شود اگر کسی موردی سراغ دارد به بنده اطلاع بدهد. 

و الی الله ترجع الامور ...

۸ نظر ۱۷ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۱۶

379

این جا :)

و الی الله ترجع الامور ...

۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۱۳

379

این جا  :)

برای سلامتی آتش نشانان فداکار میهن مان. 

و الی الله ترجع الامور ...

۰ نظر ۰۴ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۲۶

379

با عرض تسلیت

وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

خداوند تسلی دهنده دل آل الله باشد.

 

از مرگ آقای رفسنجانی غمی نشست بر دلمان. 

پدر و مادرها چه ارتباط خاصی با او داشتند انگار. حالشان یک جور دیگری بود نسبت به ما.

این لینک جالب بود http://rezasadeqi.blog.ir/1395/10/20/hashemi

خداوند عاقبت همه مان را ختم بخیر کند. 

 

و الی الله ترجع الامور ...

۰ نظر ۲۰ دی ۹۵ ، ۲۱:۰۳

1

379

رفته بودم دانشگاه تا مدارک و اسناد زمان دانشجوییم را هر چه بود بگیرم و خیالم راحت شود که دیگر کاری آن جا ندارم. کارم که تمام شد به رسم دوستی و دید و بازدید رفتم تا سری به بچّه های بسیج بزنم. برای همین راهم را کج کردم سمت حوزه بسیج دانشگاه. فقط "ز" آن جا بود. تا کفش هایم را در بیاورم او پیدایش شد و با استقبال گرم و صمیمانه اش سر حالم کرد. وارد حوزه که شدم طبق معمول نگاهی به همه جا انداختم تا ببینم آرایش وسایل چه تغییری کرده و چه چیزی را جا به جا کرده اند. چیزی که توجه ام را جلب کرد سفره ساتن آبی و صورتی بود که گوشی از حوزه پهن شده بود و تعدادی خرت و پرت روی آن چیده شده بود. چیزی بود شبیه به سفره هفت سین امّا با آب و تاب کمتر و در نهایت سادگی و زیبایی. روبه "ز" کردم و باهم خندیدیم. پرسیدم که این موقع سال سفره هفت سین انداخته اند؟ می خندد و می گوید نه! :) ماجرا دارد.

می گوید آن دوتا که ساکن یکی از روستاهای این مرزو بوم بوده اند، به عقد هم در می آیند و بعد از مدتی آقای داماد این دانشگاه قبول می شود. (حالا خبر ندارم بنده خدا کارشناسی بوده ازدواج کرده- ارشد بوده؟) تصمیم می گیرند بیایند همین جا، در خوابگاه متاهلی زندگی شان را شروع کنند.

آقای داماد می رود پیش فرمانده بسیج و از ایشان درخواستی می کند، مبنی بر این که جشن عروسی شان را داخل حوزه بسیج دانشگاه برگزار کنند. "ز" می گوید این دو مراسم عقدی نداشته اند و چون قرار بوده این جا زندگی شان را شروع کنند، آقای داماد دوست داشته همسرش را خوشحال کند و به عنوان تنها جشن ازدواج شان، مراسمی داشته باشند.

هماهنگی ها انجام می شود و علی رغم نبود امکانات کافی - همیشه همین جوریه ها- دوستان دست و پا شکسته تعدادی وسیله برای چیدن سفره عقد فراهم می کنند. یک آیینه و شمدان خیلی خیلی مینی، دو تکه پارچه ساتن آبی و صورتی، چند تکه تور، چند تا بادکنک و حالا باقی چیزها را یادم نیست. با همین ها یک سفره نقلی گوشه حوزه چیده بودند و کنارش صندلی برای نشستن عروس خانم.

"ز" می گوید، عروس خانم یک کت و دامن بسیار ساده صورتی و یک روسری ساتن کرم رنگ پوشیده بودند و در نهایت حجب و حیا در حالی که صورتش از خجالت تا حدودی قرمز شده بود، آمد نشست همین جا کنار سفره. 

"ز" می رود از روی طاقچه حوزه یک سی دی می آورد و می دهد دستم. می پرسم این دیگر چیست؟ بسیج و سی دی صلواتی؟ می خندد و می گوید نه. این هدیه شب عروسی شان بود. این را به همه دانشجوهایی که آمده بودند به عنوان هدیه فرهنگی شب عروسی شان دادند. 

سی دی از انتشارات نور الزهرا بود و حاوی یک عالمه سخنرانی هیجان انگیز در مورد خانواده از حاج آقاهایی دوست داشتنی ...

"ز" می گوید آقایان آن طرف داخل حسینیه بسیج نشسته بودند و ما هم این طرف داخل این اتاق. یک سرو صدایی راه انداخته بودیم که بیا و ببین. امّا حیف شد که امکانات مان کافی نبود. حتی در حد یک دود کردن اسفند ...

#ازدواج_آسان_

و الی الله ترجعُ الامور ...

 

۱۵ نظر ۱۶ دی ۹۵ ، ۰۰:۲۴

379

زمانی که هنوز مجردی، به این فکر می کنی که وقتی ازدواج کنم، دیگه مثل الان تنها نیستم، عمق غم هام مثل حالا نیست دیگه و کسی رو کنارم دارم، آرامش همه وجودم و می گیره و از همیشه خوشحال تر خواهم بود. 
امّا آدما وقتی ازدواج می کنن تنهاتر میشن، غمگین تر میشن، غم هاشون عمیق تر میشه، آرامششون یه جور خیلی بدی هی بهم میریزه، گاهی غم اون قدر از سرو کولشون بالا میره که نمی دونن چه طور میشه از دستش راحت شد.
می دونید، همه اینا برای چیه؟ البته حتما به ذهن شما می رسه این ها قبل از این که تجربه شون کنید، نه مثل من ...
ما دنبال آرامش هستیم در کنار همسرمون، دنبال این هستیم که تنهایی هامون رو با بودن شون پُر کنیم، لحظات مون رو با باهم بودن مون غرق شادی کنیم، یه جوری که از شدّت خوشبختی خفه بشیم مثلاً :) ولی در واقع بعد از ازدواج با گوشت و پوستت لمس می کنی که چیزایی که دنبالشون بودی از یه منبع خیلی خیلی بالاتر باید دریافت بشه. وگرنه بهت نمی چسبه، وگرنه دوام نداره و روحت رو اغناء نمی کنه. آرامش رو باید از خدا طلب کرد، اون وقته که بودن کنار همسر هم می تونه آرامش داشته باشه، پر شدن تنهایی ها باید با بندگی خدا پر بشه، اون وقته که دیگه حس نمی کنی کسی و نداری و تنهایی، اون وقته که وقتی غصه، کل وجودت رو گرفته، با اشک ریختن توی دامن خدا، حرف زدن و اعتراف کردن واسش، کل غم عالمم که توی دلت شعله بکشه، مثل نسیم بهاری حال دلت خنک و مطبوع می شه.

آدم وقتی ازدواج می کنه با هرکسی نمی تونه درد و دل کنه، هر درد و دلی هم نمی تونه بکنه، و کلاً اون قدر همه حرفای کوچیک و ریز و شاید چیزایی که قبلاً واست بی اهمیت و مهم نبودن میشن حریم شخصی که به خودت اجازه نمی دی در موردشون حرف بزنی. حتی چیزای خیلی خیلی جزئی و مسخره. برای همینه که دوستی و دوست هات هم برات باز تعریف میشن و مجبوری غربال کنی همه چیز رو. دوستاتو، حرفاتو ... این واسه خانوما خیلی سخته، از اونجایی که حرف زدن براشون تخلیه عاطفی حساب میشه و اگر با کسی هم صحبت نشن به جز همسرشون، حس غم باد بهشون دست میده. چون بالاخره آدم بخش های مختلفی که برای محبت دیدن توی وجودش هست و از اون طریق به آرامش عاطفی می رسه، همش که با همسر پر نمیشه. اون وقته که معنای محبت پدر و مادر و دوست و خواهر و بردار برات برجسته تر میشن، پر رنگ تر میشن، به بودن اون محبته از طرف همه اینا بیشتر احساس نیاز می کنی. اون وقته که می فهمی چه قدر به خانواده ات دلبستگی و علاقه داری. و همین طور به دوستات. برای همینه که احساس تنهایی بیشتری می کنی. انگار که روحت طلب بیشتری می کنه و تو نمی تونی قانعش کنی. برای همینه که طلب ش از وجود مطلق و بی نیاز خداست که فقط می تونه مرهم باشه واست.

 
غمت عمیق تر میشه، دلیلش و الان نمی تونم واسه خودم تحلیل کنم. چون علت های مختلفی می تونه داشته باشه.
غم، وای از غم. 
همه اینا نه به خاطر این که عیب و اشکالی توی همسرت باشه، به خاطر دوری از خداست که اتفاق میافته :( همش! محاسبه و مراقبه و اهتمام به بندگی خدا و خواستن معرفت حقیقی درباره امام از امام ... خیلییییی نیازه. خیلییی. 
اگر کسی این جا رو خوند، از پیشنهاداتش استقبال می کنم. 
پ.ن: این جا هم خیلی خوب بود.
و الی الله ترجع الامور ...
۴ نظر ۰۲ دی ۹۵ ، ۰۰:۱۵