متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات
  • ۳ آذر ۰۳، ۲۳:۰۶ - ن. ..
    هوم

کلنجارهای ذهنی (منطقی)

يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۰۶ ق.ظ


سلام :)

یاد یه خاطره ای افتادم که وقتی یادش میوفتم کلی حرف برام مرور میشه ...

کلاس بیماری شناسی گیاهی

استاد داره در مورد خلق الساعه و نظریات خرافی اولیه در مورد عواملی که مردم فکرمیکردند عامل ایجاد بیماری توی گیاهان هستند صحبت میکنه ... میگه مثلا اونا میگفتن این گیاه نفرین شده که اینجوری شده اون یکی براساس فلان حرف خرافی مسخره است که بیمار شده و خلاصه ...

استاد میگه : این نظریات توسط راهبان به مردم گفته میشد ... مردم هم آگاهی نداشتند و این خرافات را قبول داشتند همه ... تا اینکه علم پیدا کردند نسبت به برخی مسائل و نظریات علمی جدیدی ارائه شد ... مبنی بر اینکه این ها براساس این دلایل طبیعی ایجاد میشوند نه ...

بعد جناب شان در اومده میگه مثلا همین که میگن بعضی گناها باعث میشن شرایط اقلیمی تغییر کنه و بارون نیاد ...

مثلا میگن هرجا بدحجابی زیاد بشه بارون کم میشه و خشکسالی میشه و از این اراجیف ... من نمیدونم چرا این مباحث علمی رو مثل راهب های زمان قبل از میلاد به این خرافه ها مربوط میکنن ... اینا هزار رو یه دلیل علمی داره ...

من : چون نمی تونستم استاد رو قانع کنم پس سکوت اختیار کردم ... صرفا یه پوز خند مسخره زدم به حرف های استاد تمام !

الف : دوستم رو میگم تمام قد بلند شد و گفت من با حرفتون مخالفم اصلا هم اینطور که میفرمایید نیست! توی عالم همه چیز اثر معنوی خودش رو داره!

استاد : من نمیخوام در این باره بحث کنم وقت کلاسم گرفته میشه!(استادمون به شدت سیگاری بود!)

الف : خوب پس چرا موضوع رو مطرح کردید اینجوری؟! به تلپاتی اعتقاد دارید؟!

استاد : من اطلاعی ندارم و نمیخوام وارد این بحث بشم

الف : خیلی خوبه وقتی اطلاعات مون کامل نیست اینجوری نظرات خودمون رو به هم تحمیل نکنیم ...

من : الف داره چیکار میکنه بی فایده است بحث کردن اثری نداره ... اینجوری که قانع نمیشه ...

جلوی من چن نفری مشغول سرتکان دادن به نشانه تایید استاد هستند! آره استاد درست میگه!

من : خنده ای تمسخر آمیز مجددا به موضوع مذمومی که مطرح شده ... تو فکرم اگه الف هیچی نمیگفت شاید بهتر بود ... کسی قانع نشد ...


بعد کلاس



من : چرا اونجوری گفتی نترسیدی بندازدت بیرون ... تازه قانع هم نشد ... چه فایده لطفش چیه ... باید قانع میشد تا بحثت فایده ای میداشت!

الف : نه اینجوری هم نیست ... بعضی وقتا صرف طرح یه موضوع خودش کمکه ... هرکسی توی اون جلسه بود الان به جای یه حرف که استاد تمام زد ذهنش درگیر دوتا حرف میشه ... توی خلوت خودش با ذهن خودش کلنجار میره ببینه کدوم یکی درست گفت ... خدا رو چه دیدی بلکه هم یکی فکرش سوزنش رو جای درست گیر کرد و زد و آدم شد اصلا! همین که ذهنشون در گیر شد کافیه ...

ترس از این نداشته باش طرفت قانع نشه ... فوقش میگی بعدا تحقیقات مکتوب در این زمینه بهتون ارائه میدم ...

من : دَرسِ خوبی بهم داد ... از اون به بعد راحت تر از جام بلند میشم و حرف میزنم و توی اتوبوس و تاکسی و صف سرویس و توی حیاط آموزشگاه و توی مطب خانوم دکتر اگه کسی رو دیدم لااقل باهاش حرف میزنم اگر حرفی داشت!

مثلا چن روز بعدش دیدم "ن" اومده میگه فلان و فلان و از میون همه حرفاش سوال اش در مورد حرف "الف" اون روز توی کلاس من و متعجب کرد و یاد حرفش افتادم(حرف الف رو میگم) ! کافیه ذهنش درگیربشه!



ب.ن : علم چیست؟ دین چیست؟این که میگن اثرات معنوی هم از علل بروز یک پدیده هستند یعنی چه؟ اصلا هست؟درسته ؟



بحث.ن:

  دارم با "ن" حرف میزنم از لابه لای حرفاش میرسی به اینکه اهل روزه نیست،
میگه : وا برا چی به بدنم سختی بِدَم ، روزه برای چشم ضرر داره و ... هزارتا استدلال دیگه ...
دنبالش میگه من دین زرتشت رو خیلی دوست دارم و ... 
و میگه : اتفاقا زرتشتی ها هم روزه رو دارن(تا دو دقیقه پیش روزه اَخ بود) خیلی هم آسون گرفته و خوب ... 
اصلا یعنی چی ما رو به زور مسلمون کردن ... ما دین خودمون رو انتخاب نکردیم ... مثلا خودت رفتی تحقیق کنی ... ما رو زوری اول یه اذون میخونن تو گوش مون و بعدم میگن شما بچه مسلمونید و ...
اصلا چرا وقتی کسی شرب خمر میکنه مجازاتش شلاقِ به کسی چه ربطی داره ضررش به خودش میرسه!
 اصلا چرا باید نماز خوند اگه حرفی باشه همین جوری هم میشه زد!
(نماز آدم و از هزار و یک جور گناه دور نگه میداره و حفظ میکنه) میگه نه من هزارتا آدم نمازخون خراب میشناسم و به جاش هزارتا آدم نماز نخون پاک و خوب ...
اصلا یعنی چی آقایون پوشش مارو محدود میکنند به چه حقی ... خوب سرشون رو بندازن پائین نگا نکنن ... اینا همش الکیه اگه کسی چشم و دِلش پاک باشه یه خانوم نامحرم بدحجاب یا بی حجاب ببینه دِلِش نمیلرزه ... اینا که میگی سست عنصرند ... ایمان ندارند ... من خودم میشناسم کسایی رو که اینجور که میگی نیستن خیلیم پاکن ...
 اصلا یعنی چی ما مجبوریم حجاب داشته باشیم اینا نباید به زور باشه ... قانون باشه ...

(دین های دیگه تحریف شدن) میگه نه این و ما میگیم اونا هم میتونن بگن اسلام تحریف شده ...
(قضیه یک چشم=نمادهای شیطانی) نه خوب اگه ما اینجوری میگیم اونا هم یه جور دیگه میگن خوب همیشه که حرف ما نیست ...
(فراماسون ها خداشون شیطانِ) نه کی گفته رهبرشون که حرف میزد چنین برداشتی ازش نمیشد خیلی هم افکارشون جالب بود ...

دارم استدلال میارم براش میگه : این تو قرآن هست ؟؟   فک میکنم به قرآن معتقدِ و قبولش داره ...
میگم : حالا که قرآن و قبول داری این مورد توی سوره فلان آیه فلان هست(مایغیروا قوم حتی یغیروا انفسهم) 
میگه : من کی گفتم قرآن رو قبول دارم ...
میگه : کتاب (.....) زرتشت رو خوندی 
میگم : نه من فرصتش رو ندارم! (نداشتم)
میگم : چن تا کتاب در مورد دینت خوندی تا سوالاتت برطرف بشه و شوق پیداکنی 
میگه : هیچی
میگم : خوب خسته نباشی پَ چه جوری میخوای اینا رو توی ذهن خودت حل و فصل کنی
میگه : مشکلی نیست
فک کردم نمازش رو ترک کرده تا یک هفته حالم بد بود
داشتم میگفتم چه آدم سیب زمینی بودم که دوست نماز خونم بعد سه سال که کنار هم بودیم نفهمیدم نمازش ترک شده!
بعدا دیدم میگه : من میرم نمازم رو بخونم و برگردم! انگار یک عدد پارچ آب یخ میریزن روی سرم!

(ایشون ماهواره زده شده بود کلن) (وهمین طور فیس بوق زده)

تمام حرف هاش رو عقلی براش توضیح دادم ولی در نهایت
گفت : چرا دوست داری نظراتت رو به من تحمیل کنی!هرکس نظر خودش رو داره! من که حرفات رو قبول ندارم!

من :|
نظراتم :| 
تحمیل :|

من : مگه بحث منِ که توی گوینده حرف گیر کردی! حرف ها رو بچسب ...


صرفا جهت اطلاع : این قسمت (حرف های راحت) از اون بالای وب کامنت دونیش بازه صحبت های بی ربط با متن ها رو ببرید اون بالا 
صرفا جهت اصلاع 2 : خواهران گرامی برای احوال پرسی هاتون لطفا به این صفحه مراجعه کنید! ویژه خواهران


ب.ن : یعنی قربون خدا برم من دهن باز کنم لغوز بخونم میذاره تو کاسم که مزنه حرفی که زدم دستم بیاد! خدایا شکرت! قیضیه همونیه که میگی وقتی یه کُری برای یکی میخونی خدا خودت رو با همون امتحان میکنه! مجبورمون کرده امتحان مطلب پس بدم دوباره! ایول اوستا کریم خُودَم!

شما بگو  (۱۴)

۲۵ مهر ۹۲ ، ۲۰:۲۲ مـصــطــفـــا
چرا ما می ترسیم از اظهار نظر و نهی از منکر؟!
البته آدم وقتی در قضیه ای که اطلاعات کافی نداره بحث کنه مسلماً بیشتر لطمه می زنه به حقیقت...
این کتاب «یک» رو فقط از تهران می شه خرید؟ انتشاراتش «مثلث»ه ولی توی سایتش نمایندگی شهرستان معرفی نکرده
پاسخ:
نمیدونم ! بالاخره هر کاری جیگر میخواد و البت جنم!
همین طوره ... این طوری آسیبش از ترک وظیفه فک میکنم بیشتر باشه!
نمیدونم! راستش بنده تهرانی نیستم و هنوز نرفتم بازار که برای خرید اقدام کنم ! اِه! بنده سوال میکنم خدمتتون میگم!
ولی هر کسی برای خودش یه نظر و اعتقادی داره ونظر واعتقاد هر شخصی محترمه نمیشه به اجبار عقاید خودمون رو بهش تحمیل کنیم..
پاسخ:
کلامت متین ! این حرفت صحبت های من و نقض نمیکنه! کسی نمیخواد عقاید خودش رو به اجبار تحمیل کنه!درسته که هرکسی توی اعتقاداتش آزاده اما ببین یه وقتی داری با یه نفر صحبت میکنی میبینی فکرش درست نیست بعد تو وظیفه داری که بهش کمکش کنی تا فکرش در جهت درست قرار بگیره!  بعد هم این حرف ها که حرف من و اون نیست بحث سر حرفی است که اسلام زده و من باید به عنوان مسلمان قبولش داشته باشم!
سلام

پس شمام آره؟ (امیرخوانی میخونید!)

خیلی هم خوب.

من اولین کتابی که ازش خوندم نشت نشا بود

اتفاقا بنظرم برای دانشجوها خیلی خوبه کتابش(هرچند انتقادهایی هم بهش دارم)
اگه نخوندید بخوندید. خیلی بدرد میخوره(ینی به درد من که خیلی خورد)

با ارمیا که مدتها زندگی کردم. گاهی وقتا ادم تو شخصیت داستانها غرق میشه. کتابهای رضاامیرخوانی بعضا اینجوریه.
من هیچ وقت تو عمرم رمان نمیخوندم(خوشم نمیومد. نمیدونم چرا)

اولین رمانی که خوندم از امیرخوانی بود و بعدش علاقمند شدم به رمان و حالا هر چی وقت پیدا کنم میخونم.


بهتون کتابهای سید مهدی شجاعی رو هم پیشنهاد میکنم(مطمئنن خودتون خوندید)
کتابهای ایشون هم خیلی به دل من نشست.

کلا کتاب خوبه (خصوصا اگه کتابش هم خوب باشه)


اما در مورد استادا!

یه اتفاق جالبی برام افتاد هفته پیش تو دانشکده!

رفتم پیش چند تا از استادها که تو زمینه تحقیقاتی قبلی من تخصص داشتن که باهاشون صحبت کنم در مورد پایان نامه و پروژه و این صوبتا.

اول که رزومم رو میدیدن  و مقالاتم رو خیلی تحویل میگرفتن اما همین که میفهمیدن میخوام روی یه پروژه هسته ای کار کنم هر کدوم به یه نحوی میپیچوندن!

تا اینکه آخریشون رک و راست گفت:
 مهندس! میخوای به کشتنمون بدی؟!!!!
نمیبینی وضع مملکت چجوریه؟!!

من یکی که نمیخوام اسمم تو بلک لیست بره و برام دردسر درست بشه.
خدافظ فعلا!!

(این استاد همونی بود که سال پیش که دانشجو هم نبودم بهش پیشنهاد همکاری داد!!!)

خلاصه سیستم اینجوریاس...

یاعلی
پاسخ:
سلام علیکم 

بله ماهم!(از نوع بدجورش)
متشکرم

گرفتمش گذاشتم توی صف 
چشم ان شاء الله حتما میخونمش!

مااول تابستونمون سخت به هم ریخته بود با ارمیا آروم تر شدیم!
دقیقا غرقش میشه آدم
من رمان میخوندم قبل تر ها بیشتر! قوه تخیلم قوی است به همین خاطر از کتابای افسانه ای و ماجرایی خیلی خوشم میومد!ولی متنفرم از رمان های مفت عاشقانه!

به سلامتی
واقعا برای شروع که چه عرض کنم کلن عالی هستن

از پیشنهاد خوبتون مسرور شدم 
اوشونو تازه باهاشون آشنا شدم یه 50 صفحه ای از کمی دیرترشون رو خوندم
بله ایشونم وصف قلم خوبشون رو شنیدم 
چه کتابایی به نظرتون خوبه از ایشون بخونم؟؟؟

به شدت موافقم! کتاب خوب! کتاب خوندن!
با کافه کتاب دانشگاه آشنایی دارید؟؟؟؟ روبه روی دانشکده عمران هستش! توی مسیر پشت مجتمع!


اِی بابا! پَ عشق شهادت و اینا نیست بین شون احتمالا!
عاشق رشته مهندسی هسته ای بودم و هستم! حیف قسمت نشد بخونم! :(
عجب سیستمی!
امثال شهدای هسته ای شجاعان کم هستند!
شما ظاهرا باید خودتون تنها شهید بشین! بالاخره همه اساتید که توفیق شهادت ندارن!
فانتزی : اسممون بره توی بلک لیست شون!(برای رضای خدا)

علی مدد



سلام

بله نویسندش ایشون بودن
تازگیا یه کتاب دیگه هم دیدم از همین ایشون بنام "صفر"

ولی هنوز نخوندمش

دارم قیدار میخونم رضا امیرخوانی

تقریبا با همه شخصیتهایی که امیرخوانی تو رمانهاش میاره همزاد پنداری کردم الا با شخصیت علی تو "من او"
شاید چون تیریپش عشق و عاشقی بودو ما هیچ وقت اونجوری عشقو حس نکردیم.

خلاصه قیدار هم خیلی قشنگه.
البت شاید برای ما مردا جذاب تر باشه تا برای خانوما ولی خوندنش خالی از لطف نیست.

یکی از فانتزیام اینه که یه بار که تو پرواز نشستم خلبان اعلام کنه داریم سقوط میکنیم.
هواپیما سقوط کنه تو یه جزیره که هیچی نداره غیر کتاب(البته فقط زبان فارسی!-این استادای صنعتی بابامون رو آوردن جلو چشامون بسکی تکس انگلیسی به خوردمون دادن! شبا هم انگلیسی خواب میبینم تازگیا!!!)

خلاصه تا آخر عمر فارق از غم و غصه و زن و بچه و پول و خرج و خرید و خونه و کار و کلن فارق از همه چی فقط کتاب بخونم.

ینی میشه؟!

آخدااااااااا.....

یاعلی
پاسخ:
سلام علیکم

دیشب سرچ کردم کتاب صفرشون مربوط به قبل کتاب یک شون هست! فایل صوتی اش توی نت برای دانلود بود! 
به سلامتی میخونیدش به زودی ان شاءالله

اِه قیدار! ما بعد عید خوندیمش اولین کتابی بود که از امیرخوانی خوندمش! بااینکه همه میگن جالبه ولی به خاطر مسائلی که مطرح میشه توی داستان خیلی نتونستم با دل و جون بخونمش ولی کتاب ارمیاشون حرف نداشت! (البت قیدار هم در نوع خودش یکه)
"من او" رو نمیکاره که چه عرض کنم فقط 20 صفحه اش رو خوندم! کتاب خوانیم سرعتش افتضاحه ، البت یه حدسایی در مورد علتش دارم و مهمترینش عدم برنامه ریزی!
شخصیت علی ، عاشقانه .... جالب بود! میخونم بعد نظرم رو میگم! 
پس تریپ خاصی داشته!

شاید!مردونه تر! موافقم باهاتون ! امیرخوانی رو باید خوند!

میبینید تو رو خدا اینا همشون همین جورن عشق زبان خارجه هستن! برای ما هم هرترم همین بازیه ! ولی شکر خدا مامنابع مون همش ایرانی اصولن! ولی خوره مقاله ترجمه کردن دارن این اساتید گروه ما!  پس حسابی کارتون در اومده! ولی خوب شما که در این زمینه ها استادید پس مشکلی ندارید!
چه فانتزی جالبی ... میشه بهش فک کرد ... خیلی جالب بود بیشتر که فک میکنم ... 

خیلی عالیه که این همه مشتاق مطالعه هستید!
واقعانم!!
ان شاالله به یه روش بهتر محقق بشه!

علی مدد

تشکر میکنم از وقت ارزشمندتون که برای نظرگذاشتید

۲۲ مهر ۹۲ ، ۲۳:۳۱ بے بازگشتــــ ...
چی واقعن میشه گفت
انقد از این آدما و این حرفا زیاده ک هیچ حرفی هم تو سرشون نمیره، اصن خودشون هم نمیدونند دنبال چی هستند
پاسخ:
:|
زیادند
شاید (ندونستن)! من میگم اینا قربانی های فقر فرهنگی هستند!
سلام

علم چیست؟ دین چیست؟این که میگن اثرات معنوی هم از علل بروز یک پدیده هستند یعنی چه؟ اصلا هست؟درسته ؟

در مورد این سوالتون کتاب "یک" رو بخونید
خیلی خیلی خیلی جالبه و دیدتون رو اینقدر نسبت به بحثای علمی باز میکنه که حد نداره

درباره تاثیرات همیوپاتی و این چیزاست(حتی درمان بیماریها)
روشیه که الان بعضی از متخصصها بیمارانشون رو باهاش درمان میکنن بدون دارو(تو اصفهانم شنیدم هست)

یه جورایی با بحثای پرفسور ایموتو(شهود آب دکتر فرهنگو که دیدید؟) لینک میشه خیلی جالب و ناز

ازین چیزا دانشگاه زیاد پیش میاد. البته مخالف اینم که ما مطالعه کنیم برای جواب دادن!
ما باید مطالعه کنیم برای رشد خودمون و دستوری که خدا داده ولی اینجور مسایل خیلی میتونه تو مواقع ضرور! به آدم کمک کنه

انشاالله که موفق باشید
یاعلی

پاسخ:
سلام علیکم

این کتاب نوشته چه نویسنده ایه؟؟
بله از همیوپاتی اطلاع دارم اندکی تا قسمتی!خیلی جالبه! بله اصفهان هم هست بنده هم از یکی از مهندسینمون شنیدم!
همین طوره خیلی جذابه! 

منم منظور همین بود! فقط برای این گفتم چون بعضی وقتا تنبلی می کنیم برای خوندن(مخاطبش خودم) ولی شاید این مسائل باعث بشه یه تلنگری بخوریم!
همین طوره حق باشماست کاملا!

متشکرم
همین طورشما ان شاالله
تشکر از نظر خوبتون
علی مدد

راستی نویسندش رو پیدا کردم دکتر مسعودناصری 
سپاس گذارم از لطف تون
۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۰:۰۱ سید محمد میرلوحی
انشا الله شما هم مارو از دعاتون دریغ نکنین !


پاسخ:
قابل باشیم 
ان شاء الله همیشه به یاد همه دوستان خواهیم بود!
۲۲ مهر ۹۲ ، ۰۹:۴۸ سید محمد میرلوحی
سلام !

بحث با این جور شخصیت ها" ذهن سایی "است !

هه !

تشریف بیارید یه لحظه وب ما ...
پاسخ:
سلام علیکم

شاید اینجوری باشه ... ولی ما در قبال هم مسئولیم باید هوای همدیگه رو داشته باشیم!
اتفاقا این بحثا یه جورایی به من یکی ثابت میکنه که بسیار عقبم وباید اون قدری بدونم که بتونم حالا نمیتونم در مورد همه سوالات و حرف هاش قانعش کنم حداقل یکی دوتاش رو بتونم به یه نتیجه مطلوبی برسونم ...
:|

آمدیم
خومش به سعادتتون
انشاالله سفربیخطر
التماس دعا

سلام
موفق باشید
التماس دعـــــــــــآ
پاسخ:
سلام علیکم

متشکرم 
ان شاء الله شما نیز موفق باشید

محتاجیم
به یاد همه دوستان هستیم ان شاء الله
باسلام

مهمانید ومیزبانیم با...

http://zareh.blog.ir/post/143

پاسخ:
سلام علیکم

خدمت میرسم ان شاء الله!
۲۱ مهر ۹۲ ، ۲۳:۴۰ محتـ ـسبـ
سلام
گاهی میرسم به اینکه بعضی وقتا وظیفمون قانع کردن نیست ، بلکه گفتنه و واگذاری نتیجه گیری به خود شخص . البته نمیدونم درست باشه یا نه!!
و در مورد ن هم فعلا سکوت!
در مورد علم چیست هم شاید این بدرد تون بخوره
البته درس چهارمش
http://www.mesbahyazdi.org/lib/falsafeh1/
پاسخ:
سلام علیکم

به نظرم درسته، ولی میشه یه کار دیگه هم کرد اگر کسی خودش نمیتونه یه فرد رو قانع کنه یا اینکه حداقل دیدش رو نسبت به موضوع مدنظر درست کنه میتونه یک استاد یا فردی که دو طرف قبول دارند رو انتخاب کنه و دونفر برن پیششون و ایشون سعی کنند با فرد مورد نظر صحبت کنند و ...
:|
تشکر میکنم از لطفتون
ممنون

یاعلی

نون داغون

الف  ألف

 

پاسخ:
با اینکه خیلی بچه خوبیه ولی همین طوره از نظر فکری داغون

الفم که حقیقتا الفِ

کامنت تون خیلی جالب بود
 باسلام

هنوز سنگینی حرف هایی که باید میزدم ولی ترسیدم ونزدم روی دلم سنگینی میکنه....

پیش خودم میگم اونا چطوری از حرف های بی پایه واساسشون دفاع می کنند اونوقت ما سکوت میکنیم
 خوب کاری کردین که از تفکر خودتون دفاع کردین...
خیلی ها چوب ندانستن هاشون رو میخورن...و فقط انعکاس ناقص صداهای دیگرانن....
التماس دعا

پاسخ:
سلام علیکم

این سنگینی برای هممون هست البته!
دقیقا ! خیلی راحت اظهار نظر میکنند! البت یه چیزی که هست گفتن یک سری حرف بی اساس خیلی راحته!(همیشه یه سری حرف بی اساس میزنند)
سپاس 
دقیقا خیلی خوب گفتید ... فقر فرهنگی توی خانواده ها بیداد میکنه بعد هر اطلاعاتی بهشون برسه میگیرند مخصوصا اگه از اول با ماهواره و این صوبتا بزرگ شده باشند حرف های اون وری براشون قابل هضم تر میشه!

محتاجیم بسیار
به یاد همه دوستان هستیم ان شاء الله!
تشکر از نظرتون
۲۱ مهر ۹۲ ، ۰۷:۰۹ ترنم چماق
هر حرف مانند دانه ایست که در ذهن طرف مقابل کاشته میشود چه بسا دیده شده که این دانه پس از پنجاه سال جوانه زده است ...فتامل.............بروزم شدید
پاسخ:

بسیار خوب گفتید دقیقا کل متن همین رو میگفت!

انشاالله سرمیزنم حتما