هفته پیش
" بسم الله الرحمن الرحیم "
سلام احوالات تون چه طوره ؟ انشاالله در سلامتی کامل به سر میبرید ؟ خوشتون هست ؟
با این گرمای دلنواز چه میکنید؟
ما که هی غر میزنیم و همچنان خودمون رو در حصار این خونه حبس کردیم...
ولی جای همتون هفته پیش خالی رفتیم با خانواده فریدونشهر
اگر از گرمای یک ساعت ظهرش فاکتور گیری کنیم خیلی خوش گذشت
دیدن این همه منظره قشنگ و چشنواز و البته بودن در کنار کسایی که دوستشون داری بسیار لذت بخشه
خدایا ممنونتم که توی این زندگی پرمشغله گاه گاهی اینجوری حال و هوام رو عوض میکنی
دیدن سبزی طبیعت از فانتزی های منه...
خدایا بعضی وقتها که میشنم و باخودم فکر میکنم
به این پی میبرم که تنفس این دود سیاه که همه جا رو گرفته قلبم رو هم سیاه کرده
مهربونی یادم رفته... گاهی این قدر خسته میشم که سرفه هام هم بوی نفرت میده ...
این قدر کوفته شدم توی پیچ خم زندگی توی این شهر های کثیف که روشنایی و پاکی و این همه زیبایی یادم رفته
اما چه قدر خوب این سورپرایز هایی که برام میفرستی مثل سنگ میخورن توی سرم و فک کنم به راهم میارن
خدایا کمکم کن بین این همه دیوونگی سهم من از این همه محبتت یه عقل درست و حسابی باشه
آخه این روزا خیلی بی عقلی میکنم...
دل خیلیا ازم گرفته ... مخصوصا .... خدایا کمکم کن خدایا بغلم کن خدایا میخوام آدم بشم
خدایا قول میدم نه از اون قول های هندونه ایی از اونایی که محکم پاش وایمیسن
از اون قول های مردونه ...
از این جا مهربانیت رافریاد میکنم شاید گوش های کر زمانه شنوا شوند
شاید بار دیگر انسانیت بیدار شود
شاید اینبار ته جاده دلم روشن شود
شاید اینبار قولم ، مردانه شود
بازبان بی زبانی از تو عاجزانه کودکانه بی پناهانه کمک میخواهم
بـــــــــــــــــــــــــــــــه فریادم برس ای تنهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــا فریاد رس
این روزها دلمــ سختـــ گرفته :(
برای دلـــ گرفته
و رویــ سیاه
بنده همـــ
بسیار التماس دعا
رد پای دعاهای
شما دوستان مهربون رو همیشه
توی زندگیم حس میکنم
واقعا میگم!
سلام عزیزم
با خوندن متنت یاد دوره اردبیل خودمون افتادم. 3تا نکتته خواهرانه:
1)سورپرایز( یا به قول بامعرفتها معجزه) همون نگاه گرم و بامحبت پدر و مادرت است که از بس برات تکرار شده برای به راه اومدن منتظر دیدن چمن و سبزه میمونی.(به قول استاد صفایی طبیعت پیرامون ما معجزه ای است که بهش عادت کردیم و معجزه طبیعتی است که بهش عادت نکردیم- البته نقل به مضمون بود)
2)من بعد اگه خواستی قول بدی-باصلابت واستا و "زنانه" قول بده و محکم سرش بمون.
3) دیدن عکس گاوها یادم آورد، وقتی اردبیل بودیم یه بار که برا گردش رفته بودیم سمت تپه ها یکی از الاغهایی که در حال چرا بود شروع کرد آواز خوندن و من و همراهم از بس از طبیعت دور افتادیم آنچنان ذوق کردیم که انگار بلبل خوش الحان به آواز افتاده!!! یه لحظه به خودمون اومدیم و دیدیم برای (به قول قرآن) انکرالاصوات!!! اینطوری ذوق کردیم!!!!!