متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آفلاتوکسین» ثبت شده است

" بسم الله الرحمن الرحیم "


سلام 

همین قد که اوّل کار یادم رفت بسم الله بنویسم نشونه خوبی میتونه باشه برای اینکه اصلا حالم برای نوشتن خوب نیست! نمیدونم چه بلایی سرقوای جسمیم اومده! خُب بیخیال! یادتون هست نزدیک عید پارسال همه برای پسته به اندازه پراید سر و دست میشکستند! چه واژه ای پسته ...! یادتونِ چه قد خبرساز شد و چه قد فک کردن وای عید بدون پسته هم مگه میشه؟! الانِ برید توی گوگل سرچ بزنید " آفلاتوکسین " ببینید چه نتایجی براتون میاد!؟ بعد بیایید ببینم نظرتون چیه! 

یادتون باشه Aflatoxin البته اگه درست نوشته باشم! شرمنده بیش تر از این توانایی نوشتن نیست! 


:)

از اینکه نمیرسم به وب هاتون سربزنم عذرخواهی میکنم! اصلا نیستم توی صحنه! بعضی هاتونم میام میخونم ولی نظر نمیرسم بذارم! اوضاع قاراش(غاراش) میشه! دیروز رفتم دفتر استاد! پدربزرگیه برای خودش! هم سن آقاجون (پدربزرگ) من باید باشند! کلن هروقت ببینندمون نمیتونند یه تیکه نثارمون نکنند.

میگن باز اومدی چی کار! میگم : نمرم رو میخوام ببینم! میگن: فک کردید که چی من بیکارم شما هروقت خواستی بیای! میگم : نه من چنین فکری نکردم خودتون دیروز فرمودید 8 تا 9:30 بیا نمرت رو ببین! یه لبخند ژکوند به من و دوستم میزنند و میگن باشه برو الان میام! بعد کلی احوالُ و پُرس با یکی دیگر از اساتید گرامی استاد بالاخره اوشون و ول کردن تشریف شون رو آوردند! میگن : اومدی برگت رو ببینی؟! میگم بله! روبه دوستم که جهت دلداری باخودم برده بودمش میگن : اومدی دلداریش بدی شما. دوتایی تو خودمون میخندیم و میگیم بله! میگن : بهتره برگت رو نبینی پشیمون میشی، بعدا میان بازار شام میزکارشون زحمت میکشن برگه من و میارن بیرون! ... شدی! میگم : از چنده !!!!! میگن : از 20 دیگه ، شما قبلا از دانشجوهای خیلی خوب بودی چی شده این ترم نه کلاس میای اینم وضع نمرت! لبخند ژکوند میزنم میگم من که بهتون گفتم این ترم یه مشکلی برام پیش اومده! میخندن و میگن ان شاءالله قراره پایان ترم جبران کنی!  دوستم میگه : بله حتما همین طوره! 

سرزیرانداختیم خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون وسط سالن پقی زدیم زیر خنده! خخخ! دیدی باز چه کرد! تاپائین پله ها حرفای استاد و نمره طلایی من و این که از ده چند میشم رو مرور میکردیم خوب نصف میشم!!! درس میشه پایان ترم باید یه نمره نصف ناقابل دیگه بیارم تا پاس شم! خیلی جالب شدم من! 

اینم عکس نی نی منِ
دلم میخواد لُپِش رو یه گاز بگیرم

خدای نی نی ها دوست دارم :*)


و الی الله ترجع الامور ...

۱۱ نظر ۱۴ آذر ۹۲ ، ۱۴:۳۲