متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خوابگاه» ثبت شده است

" بسم الله الرحمن الرحیم "


السلام علیک یااباعبدالله الحسین علیه السلام 

السلام علیک یا ثارالله


سلام 

هدف از گذاشتن این عکس : نامعلوم :*)

شب پیش از 13 آبان بود! داخل خوابگاه برای بروبچ برنامه داشتیم! منم از والدینم اجازه گرفتم موندم! فضای حاکم برخوابگاه و سالن هاش غمناک بود! حس غربت عجیبی داشت! یاد زندان میافتادم! هزار بار خدارو شکر کردم بابت اینکه همین جا زیر سرخونوادم میرم دانشگاه! بعد از اینکه نقد فیلم آرگو تموم شد و فیلم های مصاحبه پارسال توی لانه جاسوسی رو دیدیم، بروبچ مشغول بحث شدند بچه ها یه سری سوال توی ذهن شون بود که به لطف "ز" و " ز" و "ص" پاسخ داده شد!

از طرف حمایت کنندگان نظریه ازدیاد

نسل به منظور افزایش انگیزه برای

فرزند پروری بیشتر   :*)

بعد برنامه وقتی همه رفتن ما موندیم و دوسه تا دیگه بچه ها! من و "ص" اصفهانی بودیم و اون چند تای دیگه خوابگاهی بودن!سرتون رو درد نیارم داشتیم بحث میکردیم سر سبک زندگی و این که چه قدر حرف میزنیم و چه قدر عمل میکنیم که بحث رسید به ازدواج! توی اون جمع دو نفرمتاهل بودن و بقیه مجرد! "ز" گفت : یه روزی بود استادمون سرکلاس داشت در مورد اینکه اگه یه روزی یه نفری اومد براتون که شغل ثابت نداشت و سربازی نرفته بود و خونه مستقل نداشت و ماشین نداشت و از این صوبتا بحث میکرد! من خودم از اولین نفراتی بودم که به حرفاشون خندیدم و گفتم مگه میشه، چه حرفا! امّا الان ... وقتی قرار شد که ازدواج کنم اوضاع عوض شد و دیدم تا اون موقع نسبت به این مسائل تغییر کرده بود!**

خلاصه اینکه داشتیم سرهمین موضوع بحث می کردیم!کی گفته باید پسرسربازی رفته باشه حتمن؟ کی گفته باید حتما شغل ثابت و مشخص داشته باشه؟ کی گفته باید یه خونه داشته باشه؟ کی گفته باید فلان مدرک رو داشته باشه؟ آخه کی گفته؟ 

مگه این والدین الان قبلا خودشون همه چی تموم بودن! خونه داشتن! سرکار درست درمون میرفتن! با جیب پرپول میرفتن خواستگاری! 

یکی از دخترا دراومد گفت : نمیشه که باید سربازیش رو رفته باشه! تازه بعد این همه بخواد بعد ازدواجش بره سربازی که دیگه چی میشه! شغل هم باید حداقل یه چیزی مشخص داشته باشه! 

+ اصلا حس نوشتنم نمیاد. ادامه داشت ...

+ خیلی وقت بود میخواستم این رو بنویسم نمیشد!

+ نمیدونم چرامن هر وقت میشینم کنار یکی تهش حرفا به همین چیزا ختم میشه!!

+ اصلا از فضای خوابگاه خوشم نمیاد ولی تجربه خوبی بود!!

+ وقتی توی سالن خوابگاه راه میرفتم حس راه رفتن توی رخت کَنِ یه ورزشگاه بهم دست داد! نمیدونم چرا مردم بلد نیستن مثل بچه آدم لباس بپوشن! ;|

همینه دیگه پس فردا چاره بچه رو

نمیکنی بش بگی این و بپوش

اون و نپوش :*)


+ آبجی خانومایی که اینجا هستین خداییش چندتا غذا بلدید درست کنید؟!

چه قدر مهارت های خانه داری و از این قبیل دارید؟! 

التماس دعا

وَاِلی اللهِ تُرجَعُ الاُمور ...

۲۶ نظر ۱۵ آذر ۹۲ ، ۰۹:۳۵