متی ترانا و نراک

متی ترانا و نراک

رحلة العاشق الی المعشوق ...

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
-------------------------------------------------
سلام
حضورتون رو خوش آمد میگم
لطفا آقایون رعایت حدود رو هنگام کامنت گذاشتن داشته باشند! بهتر اینکه از افعال با صیغه جمع استفاده کنید!
برای توضیح بیشتربه لینک " خواهرانه برای برادران " مراجعه کنید!
-----------------------------------------------
نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!
--------------------------------------------------
هنگام نماز طواف کعبه هم تعطیل است!نبینم موقع نماز اینجا باشی! برو که خدا داره صدات میزنه!

پيام هاي کوتاه
بايگاني
آخرين نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دعا» ثبت شده است

"یاالله"


عند ربهم یرزقون یعنی شهدا تو کربلا مهمون اند!
شهدامون کربلایی شدن و پیش حسین اند
شهدا مون همشون دلداده پیرخمین اند
شب جمعه پای روضه های مادر توی گودال همشون به شور و شین اند!
اِی دل اِی دل امون از دست دنیا 
اِی دل اِی دل کجا رفتن شهیدا
 
*
شنیده ام عاشقای مخلص و بی ریا بودن
من هنوز نفهمیدم شهیدا کیا بودن 


و وقتی ریه های روحم از این همه غلظت ریزگردهای وادی نفسانیت خفه میشود مداحی و روضه شب مهمونی خونه شهید سپهر حالم رو دِگرگون میکنه ...
و حیف که نمیتونم بذارمش اینجا ...
 شدیدا التماس دعا 
پ.ن : پاسخ های فوری اوستا کریم روعشقِ! دی:
پلک های شیشه ای بلورین شدند از دست محبت خدا!
وَ اِلی اللهِ تُرجَعُ الاُمور ...
۴ نظر ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۹:۵۴

این متن کامنت دوستم هست

سلام. زیارت قبول. خوش بحالتون. خوش بحال دوستتون. برادر جدید مبارک. سفارش مارم به داداشتون بکنید. این روزا بیشتر از همیشه به دعا نیاز دارم ولی دلم نمیخاد به کسی التماس کنم دعام کنه. اصلا نمیخام کسی دعام کنه. اصلا دیگه نمیخام دعاهام مستجاب بشه. اصلا دیگه دعا نمیکنم...

گاهی حالم از زندگی نکبتی که برا خودم درست کردم بهم میخوره شاید هم زندگی که برام درست کردن...
نمیتونم وجود خدا رو انکار کنم چون با همه وجودم حس میکنم که هست ولی دیگه دلم نمیخاد دوستش داشته باشم اصلا دلم نمیخاد دوستم داشته باشه!!!
پلک شیشه ای عزیزم...دوستی که با ندیدن عاشقت شدم. البته عاشق نوشته هات! توروخدایی که قبولش داری فقط برای آخرین بار دعام کن. این آخرین تلاش منه.
باهام حرف بزن وگرنه از درد تنهایی میمیرم. من تنهام... همیشه تنها بودم. میتونستم دل خوش به "مادر" باشم ولی از سایه مهربونش محرومم. خیلی ازش دورم. گاهی حس میکنم که اول مجازات شدم بعد آلوده به گناه.
این روزا با نوشتن حرفایی که توی دلم بوده فهمیدم چقدر داغونم. اصلا دیگه میخام بیخیال پاکی بشم. میخام اینقدر گناه کنم که دیگه هیچکس منو نشناسه. البته حالا هم کسی من واقعیم رو نمیشناسه ولی دیگه میخام صورتکم رو بردارم و ذات پلید و گنهکارم رو آشکار کنم. برای همه اونایی که دینشون رو از من گرفتن نگرانم که چه به سر دینشون میاد!
ببخشید پرحرفی کردم. فقط چون به دوستتون حسودیم شد ناراحتیمو اینطوری نشون دادم.آخه ناسلامتی یه عمره دنبال شهدا میدویم ولی حتی یه بارهم حتی راه رو نشونم ندادن چه برسه به اینکه خودشونو نشون بدن!!!
اینم بگم منم یه دوست شهید دارم ولی فعلا باهاش قهرم...شایدم اون باهام قهره...
تهش اینکه التماست نمیکنم ولی اگه خاستی دعام کنی مانعت نمیشم...
:(((
۶ نظر ۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۱:۲۲